صفحه اصلی
اصطلاحات
واژه های حرف "گ" - اصطلاحات
گاهی به اداگاهی به اصول گاهی به خدا گاهی به رسول
گاهی به نعل و گاهی به میخ زدن
گاو بی شاخ و دم
گاو خوش اب و علف
گاو نه من شیرده
گاو پیشانی سفید
گاو کسی زاییدن
گاوبندی
گاوش زائید
گاگوول
گدا به گدا رحمت به خدا
گدا حیا ندارد
گدابازی دراوردن
گذر پوست به دباغ خانه می افتد
گذشت انچه گذشت
گر تو بهتر می زنی بستان بزن
گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی
گران تمام شدن برای کسی
گربه امد و ان دنبه را برد
گربه دستش به گوشت نمی رسه میگه بو میده
گربه را باید دم حجله کشت
گربه را دم یا پای حجله کشتن
گربه رقصاندن
گربه رقصاندن یا گربه رقصانی دراوردن یا کردن
گربه شور
گرخیدن
گردنم از مو باریک تر
گرسنگی نکشیدی عاشقی یادت بره
گرم گرفتن
گرگ باران دیده
گرگ در لباس میش
گزک دست کسی دادن یا افتادن
گل از گلش شکفت
گل بود به سبزه نیز اراسته شد
گل بی خار نمی شود
گل بی عیب خداست
گل سر سبد
گل واژه
گل پشت و رو ندارد
گل گفتن و گل شنیدن
گل گفتی اما شل گفتی
گلابی
گله دست گرگ افتاده
گلو ی کسی پیش کسی گیر کردن
گلی به جمال کسی
گلی یا تاجی به سر کسی زدن
گلیم خود را از اب بیرون کشیدن
گنجشک را رنگ می کنه جای قناری می فروشه
بیشتر