جملات نمونه

<hr> یک، یک عدد، - ی (یای نکره یا وحدت)، (پیش از واژه هایی که با حرف صدادار آغاز می شوند تبدیل به an می شود)، هر، هر یک، گروه خونی آ (رجوع شود به: abo system)، نمره ی الف، (موسیقی) نت ششم در گام لا ماژور c، پیشوند:، در، به، درون، در حال، مشغول، حرف اول الفبای انگلیسی , حرف اضافه مثبت

یک، یک عدد، - ی (یای نکره یا وحدت)، (پیش از واژه هایی که با حرف صدادار آغاز می شوند تبدیل به an می شود)، هر، هر یک، گروه خونی آ (رجوع شود به: abo system)، نمره ی الف، (موسیقی) نت ششم در گام لا ماژور c، پیشوند:، در، به، درون، در حال، مشغول، حرف اول الفبای انگلیسی , حرف اضافه مثبت

a bad egg

a bad lot

<hr> لاغرو، نحیف، پوست و استخوان، یک کیسه استخوان

لاغرو، نحیف، پوست و استخوان، یک کیسه استخوان

a bag of bones

a bit

a bit of

<hr> عملا، در حقیقت خیلی، زیاده، بیش از حد، کمی، نه کم

عملا، در حقیقت خیلی، زیاده، بیش از حد، کمی، نه کم

a bit of a

a bit thick

<hr> لکه ی بدنامی، آبروریزی، افتضاح، 1- آذرخش، برق از آسمان 2- رویداد ناگهانی (و معمولا ناخوشایند)، چیز برق آسا

لکه ی بدنامی، آبروریزی، افتضاح، 1- آذرخش، برق از آسمان 2- رویداد ناگهانی (و معمولا ناخوشایند)، چیز برق آسا

a bolt from the blue

<hr> (انگلیس) بانک رهنی، خیلی عصبی

(انگلیس) بانک رهنی، خیلی عصبی

a bundle of nerves

<hr> مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید می ترسد، آواز بدون همراهی موسیقی (به ویژه آواز کلیسایی)

مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید می ترسد، آواز بدون همراهی موسیقی (به ویژه آواز کلیسایی)

a cappella

<hr> شنوندگان اجباری (مثلا دانشجویان سرکلاس)، موضوع مورد نظر، به ویژه، مثال خوب

شنوندگان اجباری (مثلا دانشجویان سرکلاس)، موضوع مورد نظر، به ویژه، مثال خوب

a case in point

<hr> سابقه ی خوب، پرونده ی بی عیب و نقص، (عامیانه) نزدیک به خطر، احتمال وقوع (چیزی)

سابقه ی خوب، پرونده ی بی عیب و نقص، (عامیانه) نزدیک به خطر، احتمال وقوع (چیزی)

a close shave

<hr> (عامیانه) بهتر از، تا اندازه ای بهتر

(عامیانه) بهتر از، تا اندازه ای بهتر

a cut above

<hr> (امریکا - عامیانه) ارزان، فراوان و ارزان، کم ارزش

(امریکا - عامیانه) ارزان، فراوان و ارزان، کم ارزش

a dime a dozen

<hr> (عامیانه - قطره ای در اقیانوس) مقدار ناچیز

(عامیانه - قطره ای در اقیانوس) مقدار ناچیز

a drop in the bucket

a far cry

a few

a fly in the ointment

<hr> مستدل تر، منطقی تر، اولی تر، بینش ذهنی محدودی نیز دارد، با دلیل قویتر، با منطق محکمتر، موکدا، محققا

مستدل تر، منطقی تر، اولی تر، بینش ذهنی محدودی نیز دارد، با دلیل قویتر، با منطق محکمتر، موکدا، محققا

a fortiori

a good deal

<hr> معنی : خیلی <hr> معانی دیگر : یک معامله بزرگ

معنی : خیلی معانی دیگر : یک معامله بزرگ

a great deal

a hill of beans

a hot potato

a hundred percent

a king's ransom

<hr> (فرانسه) غذای رستوران که قیمت جداگانه دارد (با table d'hote مقایسه شود)، (فرانسه) غذای رستوران که قیمت جداگانه دارد (با table dhote مقایسه شود)، در مورد کاغذ جداجدا سفارش داده شده

(فرانسه) غذای رستوران که قیمت جداگانه دارد (با table d'hote مقایسه شود)، (فرانسه) غذای رستوران که قیمت جداگانه دارد (با table dhote مقایسه شود)، در مورد کاغذ جداجدا سفارش داده شده

a la carte

<hr> معنی : باب <hr> معانی دیگر : غذای تهیه شده به روش مخصوص (alamode هم می نویسند)، (فرانسه)، به مد روز، شیک، متداول، مرسوم، مد، باب

معنی : باب معانی دیگر : غذای تهیه شده به روش مخصوص (alamode هم می نویسند)، (فرانسه)، به مد روز، شیک، متداول، مرسوم، مد، باب

a la mode

<hr> (انگلیس) مرحله ی دوم و پیشرفته تر امتحانات دوره ی متوسطه (که معمولا دو سال بعد از امتحان اول انجام می شود) ( رجوع شود به: o level)، قبولی در این امتحانات (a-level هم می نویسند)

(انگلیس) مرحله ی دوم و پیشرفته تر امتحانات دوره ی متوسطه (که معمولا دو سال بعد از امتحان اول انجام می شود) ( رجوع شود به: o level)، قبولی در این امتحانات (a-level هم می نویسند)

a level

<hr> کمی، اندکی، قدری، یک خرده

کمی، اندکی، قدری، یک خرده

a little

<hr> معنی : خیلی زیاد <hr> معانی دیگر : زیاد

معنی : خیلی زیاد معانی دیگر : زیاد

a lot

a lot of

<hr> مربوط است به (چیزی)، بستگی دارد به (چیزی)

مربوط است به (چیزی)، بستگی دارد به (چیزی)

a matter of

<hr> موضوع حیاتی و مماتی، چیز بسیار مهم، مربوط به مرگ و زندگی، موضوع مرگ و زندگی، امر بسیار خطیر

موضوع حیاتی و مماتی، چیز بسیار مهم، مربوط به مرگ و زندگی، موضوع مرگ و زندگی، امر بسیار خطیر

a matter of life and death

<hr> موضوع حیاتی، موضوع مرگ و زندگی، امر بسیار خطیر، موضوع مربوط به سلیقه (یا خواست یا اندیشه ی ) فردی

موضوع حیاتی، موضوع مرگ و زندگی، امر بسیار خطیر، موضوع مربوط به سلیقه (یا خواست یا اندیشه ی ) فردی

a matter of opinion

a month of sundays

a number of

a picture paints a thousand words

<hr> (خودمانی) راحت و آسان، مثل آب خوردن، کار آسان و خوشایند، آب خوردن

(خودمانی) راحت و آسان، مثل آب خوردن، کار آسان و خوشایند، آب خوردن

a piece of cake

<hr> معنی : استقرایی، از معلول بعلت رسیده، استنتاجی، با استدلال قیاسی، از مخلوق بخالق پی برده <hr> معانی دیگر : مبتنی بر تجربه و مشاهده، تجربی، آزمون مدارانه، وابسته به پدیده سنجی (مخالف از علت به معلول یا: a priori)، (منطق) از معلول به علت، از جز به کل، باپی بردن از، معلول بعلت، قیاسی، من، از معلول بعلت رسیده، از مخلوق بخالق پی برده، استنتاجی، استقرایی، با استدلال قیاسی

معنی : استقرایی، از معلول بعلت رسیده، استنتاجی، با استدلال قیاسی، از مخلوق بخالق پی برده معانی دیگر : مبتنی بر تجربه و مشاهده، تجربی، آزمون مدارانه، وابسته به پدیده سنجی (مخالف از علت به معلول یا: a priori)، (منطق) از معلول به علت، از جز به کل، باپی بردن از، معلول بعلت، قیاسی، من، از معلول بعلت رسید

a posteriori

<hr> معنی : استقرایی، پیشین، از علت به معلول پی بردن <hr> معانی دیگر : (استدلال) از علت به معلول، از کلیات به جزئیات، قیاسی، استدلال پیش سوی، بدون بررسی یا آزمایش قبلی، تئوری و نظری (در مقابل تجربی و عملی)، ازعلت به معلول پی بردن، استقرایی

معنی : استقرایی، پیشین، از علت به معلول پی بردن معانی دیگر : (استدلال) از علت به معلول، از کلیات به جزئیات، قیاسی، استدلال پیش سوی، بدون بررسی یا آزمایش قبلی، تئوری و نظری (در مقابل تجربی و عملی)، ازعلت به معلول پی بردن، استقرایی

a priori

<hr> علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد

علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد

a stitch in time saves nine

a tower of strength

a trifle

<hr> دیگی که به آن نگاه بکنند هرگز جوش نمی آید، اگر اقدام نکنی و به انتظار این باشی که چیزها خود بخود انجام بشوند مایوس خواهی شد

دیگی که به آن نگاه بکنند هرگز جوش نمی آید، اگر اقدام نکنی و به انتظار این باشی که چیزها خود بخود انجام بشوند مایوس خواهی شد

a watched pot never boils

<hr> گران، پر دردسر، بی خاصیت

گران، پر دردسر، بی خاصیت

a white elephant

a wolf in sheep's clothing

<hr> مخفف:، الکلی های ناشناس، ضد هوایی، مخفف: الکلیهای ناشناس مخفف: ضد هوایی مخفف: فوق دیپلم در علوم انسانی

مخفف:، الکلی های ناشناس، ضد هوایی، مخفف: الکلیهای ناشناس مخفف: ضد هوایی مخفف: فوق دیپلم در علوم انسانی

واژه های حرف "a" - جملات نمونه