جملات نمونه

<hr> مخفف : (هواپیما) باری، باربر، (آموزش) نمره ی جیم، نمره ی متوسط، (در شمارگان رومی) نشان عدد صد، (موسیقی) اولین نت در کلید سی ماژور، تار یا کلید پیانو و غیره که این صدا را تولید کند، (داروسازی - مخفف لاتین: cum) با، همراه با، سانتی ـ، (فیزیک) سرعت نور، شمع، (برق) ظرفیت الکتریکی، اندازه ی برقی، (جغرافی) دماغه، سنگ پوز، قیراط، (شیمی) کربن، (بیس بال) گیرنده ی گوی، کاتود، کاتولیک، سانتی گراد، سنت (یک صدم دلار)، سنتاو (واحد پولی برخی کشورهای امریکای لاتین)، (ورزش) سنتر، سانتر، بازیکن وسط، سانتی متر، سانترال، مرکزی، قرن، سده، فصل (کتاب)، کودک، حدود (سال)، (علامت روی شیرآب) سرد، مدرسه ی عالی، دانشکده، دانشگاه، (امریکا) کنگره (مجلس نمایندگان و سنا)، محافظه کار، (ریاضی) ثابت، پایا، فنجان، (فیزیک و مکانیک) سیکل، دور، سومین حرف الفبای انگلیسی و غالب السنه غربی، هرچیزی درمرتبه سوم

مخفف : (هواپیما) باری، باربر، (آموزش) نمره ی جیم، نمره ی متوسط، (در شمارگان رومی) نشان عدد صد، (موسیقی) اولین نت در کلید سی ماژور، تار یا کلید پیانو و غیره که این صدا را تولید کند، (داروسازی - مخفف لاتین: cum) با، همراه با، سانتی ـ، (فیزیک) سرعت نور، شمع، (برق) ظرفیت الکتریکی، اندازه ی برقی، (جغرافی

<hr> مخفف:، کاتود، کاتد، (حقوق) دعوی، (شیمی) کلسیم، کالیفرنیا، امریکای مرکزی، حسابدار کل، عمر، سن، نماینده ی بازرگانی، (جنگ های داخلی امریکا) ارتش جنوبی، بازرس حساب، مخفف: کاتود، کاتد مخفف: کالیفرنیا مخفف: آمریکای مرکزی مخفف: حسابدار کل مخفف: عمر

مخفف:، کاتود، کاتد، (حقوق) دعوی، (شیمی) کلسیم، کالیفرنیا، امریکای مرکزی، حسابدار کل، عمر، سن، نماینده ی بازرگانی، (جنگ های داخلی امریکا) ارتش جنوبی، بازرس حساب، مخفف: کاتود، کاتد مخفف: کالیفرنیا مخفف: آمریکای مرکزی مخفف: حسابدار کل مخفف: عمر

<hr> معنی : تعلل، با احتیاط جلو رفتن <hr> معانی دیگر : 1- (اسکاتلند) با احتیاط رفتن 2- (انگلیس) کند کننده، ط فره، با احتیاط جلو رفتن تعلل، رجوع شود به: canny

معنی : تعلل، با احتیاط جلو رفتن معانی دیگر : 1- (اسکاتلند) با احتیاط رفتن 2- (انگلیس) کند کننده، ط فره، با احتیاط جلو رفتن تعلل، رجوع شود به: canny

ca'canny

<hr> معنی : تاکسی، جای راننده کامیون، جای لوکوموتیوران <hr> معانی دیگر : مخفف : (امریکا) اداره ی هواپیمایی کشوری، تاکسی ( taxicab هم می گویند)، رانندگی تاکسی کردن، تاکسیرانی کردن، درشکه، کالسکه ی کرایه ای، (کامیون و تراکتور و لوکوموتیو و غیره) اتاقک راننده، (عامیانه) تاکسی گرفتن، با تاکسی رفتن، (واحد وزن یهودیان کهن) کب (تقریبا معادل دو کوارتز)

معنی : تاکسی، جای راننده کامیون، جای لوکوموتیوران معانی دیگر : مخفف : (امریکا) اداره ی هواپیمایی کشوری، تاکسی ( taxicab هم می گویند)، رانندگی تاکسی کردن، تاکسیرانی کردن، درشکه، کالسکه ی کرایه ای، (کامیون و تراکتور و لوکوموتیو و غیره) اتاقک راننده، (عامیانه) تاکسی گرفتن، با تاکسی رفتن، (واحد وزن یهود

<hr> معنی : دوز و کلک، دسیسه و توطئه، دسیسه کردن <hr> معانی دیگر : دسته ی کوچک و سری و سیاسی، گروهک توطئه گرای، گروهی که محرمانه و به منظور تبانی گردهم می آیند، دسیسه، توطئه، ساخت و پاخت، روایت، راز

معنی : دوز و کلک، دسیسه و توطئه، دسیسه کردن معانی دیگر : دسته ی کوچک و سری و سیاسی، گروهک توطئه گرای، گروهی که محرمانه و به منظور تبانی گردهم می آیند، دسیسه، توطئه، ساخت و پاخت، روایت، راز

cabal

<hr> معنی : حدیی یا روایت شفای وزبانی <hr> معانی دیگر : (به ویژه در قرون وسطی) کبالا (فلسفه ی برخی متفکران یهودی که پایه ی آن برداشت عرفانی از تورات است)، علوم اسرار امیز از قبیل علم ارواح

معنی : حدیی یا روایت شفای وزبانی معانی دیگر : (به ویژه در قرون وسطی) کبالا (فلسفه ی برخی متفکران یهودی که پایه ی آن برداشت عرفانی از تورات است)، علوم اسرار امیز از قبیل علم ارواح

cabala

<hr> معنی : حدیی یا روایت شفای وزبانی

معنی : حدیی یا روایت شفای وزبانی

cabalistic

<hr> (اسپانیایی) آقا، رادمرد، جوانمرد، سوار، ملازم بانو

(اسپانیایی) آقا، رادمرد، جوانمرد، سوار، ملازم بانو

caballero

<hr> معنی : خانه کوچک، کابین، کلبه <hr> معانی دیگر : کاشانه

معنی : خانه کوچک، کابین، کلبه معانی دیگر : کاشانه

cabana

<hr> معنی : میخانه، میکده، کاباره، شادخانه <hr> معانی دیگر : کاباره (رستورانی که در آن مطرب و رقص و نمایش کوتاه هم هست)، رامشگاه

معنی : میخانه، میکده، کاباره، شادخانه معانی دیگر : کاباره (رستورانی که در آن مطرب و رقص و نمایش کوتاه هم هست)، رامشگاه

cabaret

<hr> معنی : کلم، دله دزدی، رشد پیدا کردن، کش رفتن <hr> معانی دیگر : (گیاه شناسی) کلم (brassica oleracea و brassica capitata از خانواده ی crucifer)، کرنب، جوانه یا شکوفه ی برخی نخل ها (که خوراکی است)، کلم پیچ، (خودمانی) اسکناس، (انگلیس - قدیمی - خودمانی) دزدیدن، بلند کردن، رشد پیدا کردن مثل سرکلم

معنی : کلم، دله دزدی، رشد پیدا کردن، کش رفتن معانی دیگر : (گیاه شناسی) کلم (brassica oleracea و brassica capitata از خانواده ی crucifer)، کرنب، جوانه یا شکوفه ی برخی نخل ها (که خوراکی است)، کلم پیچ، (خودمانی) اسکناس، (انگلیس - قدیمی - خودمانی) دزدیدن، بلند کردن، رشد پیدا کردن مثل سرکلم

cabbage

<hr> معنی : راننده تاکسی <hr> معانی دیگر : driver cab : راننده تاکسی

معنی : راننده تاکسی معانی دیگر : driver cab : راننده تاکسی

cabby

<hr> معنی : راننده تاکسی، درشکه چی <hr> معانی دیگر : راننده ی تاکسی، تاکسیران (cabbie و cabby هم می گویند)

معنی : راننده تاکسی، درشکه چی معانی دیگر : راننده ی تاکسی، تاکسیران (cabbie و cabby هم می گویند)

cabdriver

<hr> معنی : خوابگاه، کابین، کلبه، اطاق کوچک <hr> معانی دیگر : (خانه ی کوچک و یک طبقه که معمولا از چوب ساخته می شود) آلانک، کومه، آلونک، (کشتی) اتاق، اتاقک، جایگاه یا سالن مسافران، (هواپیما) هریک از اتاقک های مجزای هواپیما، خوابگاه کشتی

معنی : خوابگاه، کابین، کلبه، اطاق کوچک معانی دیگر : (خانه ی کوچک و یک طبقه که معمولا از چوب ساخته می شود) آلانک، کومه، آلونک، (کشتی) اتاق، اتاقک، جایگاه یا سالن مسافران، (هواپیما) هریک از اتاقک های مجزای هواپیما، خوابگاه کشتی

cabin

<hr> (در کشتی) مستخدم، پادو

cabin boy

<hr> کشتی کوچک موتوری (دارای محل سرپوشیده برای خواب و غیره) ناو اتاقک دار، قایق تفریحی

کشتی کوچک موتوری (دارای محل سرپوشیده برای خواب و غیره) ناو اتاقک دار، قایق تفریحی

cabin cruiser

<hr> معنی : اطاقک، کابینه، قفسه، هیئت دولت، جعبه کشودار، هیئت وزرا <hr> معانی دیگر : هیئت وزیران، (امریکا - اغلب با c بزرگ) هیئت مشاوران رئیس جمهور، گروه مشاوران، وابسته به کابینه (یا هیئت مشاوران عالی)، (گنجه ی شیشه دار که در آن اشیای بهادار یا زیبا را قرار می دهند) هزار بیشه، بوفه، اشکاف، کمد، جعبه ی رادیو (یا تلویزیون و غیره)، محفظه، وابسته به اشیای زینتی یا پر بها (که معمولا در قفسه یا ویترین قرار داده می شوند)، (قدیمی) اتاق کوچک و خصوصی، خلوت گاه، وابسته به نجاری و کمدسازی

معنی : اطاقک، کابینه، قفسه، هیئت دولت، جعبه کشودار، هیئت وزرا معانی دیگر : هیئت وزیران، (امریکا - اغلب با c بزرگ) هیئت مشاوران رئیس جمهور، گروه مشاوران، وابسته به کابینه (یا هیئت مشاوران عالی)، (گنجه ی شیشه دار که در آن اشیای بهادار یا زیبا را قرار می دهند) هزار بیشه، بوفه، اشکاف، کمد، جعبه ی رادیو 

cabinet

cabinet minister

<hr> نجار، درودگر، کمدساز، مبل ساز، (نجاری که اشیای ظریف و زیبا می سازد) منبت کار، قفسه ساز، ابنوس کار، فرنگی ساز، قفسه ساز

نجار، درودگر، کمدساز، مبل ساز، (نجاری که اشیای ظریف و زیبا می سازد) منبت کار، قفسه ساز، ابنوس کار، فرنگی ساز، قفسه ساز

cabinetmaker

<hr> معنی : قفسه سازی، مبل سازی <hr> معانی دیگر : نجاری، مبل سازی، درودگری، کمدسازی، منبت کاری، قفسه سازی

معنی : قفسه سازی، مبل سازی معانی دیگر : نجاری، مبل سازی، درودگری، کمدسازی، منبت کاری، قفسه سازی

cabinetwork

<hr> معنی : کابل، تلگرام، ریسمان، طناب سیمی، طناب سیمی ضخیم، سیم تلگراف، شاه سیم، نوار فلزی، سیم کشی کردن، تلگراف کردن <hr> معانی دیگر : سیم کلفت و تافته، طناب ضخیم، بافه، (کشتی) طناب لنگر، زنجیر لنگر، تلگرام (به ویژه اگر از راه کابل های زیر دریا باشد) (cablegram هم می گویند)، تلگرام زدن به، سیم روپوش دار (برق یا تلفن یا تلگراف)، رجوع شود به: cable tv

معنی : کابل، تلگرام، ریسمان، طناب سیمی، طناب سیمی ضخیم، سیم تلگراف، شاه سیم، نوار فلزی، سیم کشی کردن، تلگراف کردن معانی دیگر : سیم کلفت و تافته، طناب ضخیم، بافه، (کشتی) طناب لنگر، زنجیر لنگر، تلگرام (به ویژه اگر از راه کابل های زیر دریا باشد) (cablegram هم می گویند)، تلگرام زدن به، سیم روپوش دار (بر

cable

<hr> معنی : تراموای برقی <hr> معانی دیگر : اتاقکی که از کابل آویزان است (برای ترابری به بالای کوه یا از میان دره و غیره)، اتاقکی که توسط شاه سیم کشیده می شود، (ویژه ی جاهای پرشیب) ترن یا اتوبوس کابلی، تخت روان، سیمرو، تله کابین

معنی : تراموای برقی معانی دیگر : اتاقکی که از کابل آویزان است (برای ترابری به بالای کوه یا از میان دره و غیره)، اتاقکی که توسط شاه سیم کشیده می شود، (ویژه ی جاهای پرشیب) ترن یا اتوبوس کابلی، تخت روان، سیمرو، تله کابین

cable car

cable television

<hr> معنی : تلگراف <hr> معانی دیگر : تلگرام (به ویژه اگر از راه کابل های زیر دریا باشد)

معنی : تلگراف معانی دیگر : تلگرام (به ویژه اگر از راه کابل های زیر دریا باشد)

cablegram

<hr> عمران : پل تلفریک، سیم یا کابل نقاله، راه اهن برقی

عمران : پل تلفریک، سیم یا کابل نقاله، راه اهن برقی

cableway

cabling

<hr> معنی : راننده تاکسی <hr> معانی دیگر : راننده ی تاکسی، تاکسیران (cabdriver هم می گویند)، سورچی

معنی : راننده تاکسی معانی دیگر : راننده ی تاکسی، تاکسیران (cabdriver هم می گویند)، سورچی

cabman

<hr> جواهری که به صورت کوژ و گنبد مانند تراشیده شده باشد، سبک کوژ تراشی جواهر

جواهری که به صورت کوژ و گنبد مانند تراشیده شده باشد، سبک کوژ تراشی جواهر

cabochon

<hr> معنی : اسباب سفر <hr> معانی دیگر : (امریکا - عامیانه) دسته، گروه (بیشتر با whole به کار می رود)، مجموعه، قسمت با whole

معنی : اسباب سفر معانی دیگر : (امریکا - عامیانه) دسته، گروه (بیشتر با whole به کار می رود)، مجموعه، قسمت با whole

caboodle

<hr> معنی : اطاق کارگران قطار، اشپزخانه کشتی <hr> معانی دیگر : (انگلیس) آشپزخانه ی کشتی (galley هم می گویند)

معنی : اطاق کارگران قطار، اشپزخانه کشتی معانی دیگر : (انگلیس) آشپزخانه ی کشتی (galley هم می گویند)

caboose

<hr> معنی : کابوتاژ، تجارت ساحلی، کشتیرانی ساحلی <hr> معانی دیگر : کشتیرانی ساحلی (بین بندرهای کشور)، کشتیرانی درون مرزی، هواپیمایی درون مرزی، ترابری مسافر و بار در داخل کشور

معنی : کابوتاژ، تجارت ساحلی، کشتیرانی ساحلی معانی دیگر : کشتیرانی ساحلی (بین بندرهای کشور)، کشتیرانی درون مرزی، هواپیمایی درون مرزی، ترابری مسافر و بار در داخل کشور

cabotage

<hr> معنی : درشکه دو چرخه <hr> معانی دیگر : کالسکه ی یک اسبه و دارای طاق کروکی، (در سابق) اتومبیل کروکی

معنی : درشکه دو چرخه معانی دیگر : کالسکه ی یک اسبه و دارای طاق کروکی، (در سابق) اتومبیل کروکی

cabriolet

<hr> معنی : کاکائو <hr> معانی دیگر : (گیاه شناسی) درخت کاکائو (theobroma cacao از خانواده ی sterculia)

معنی : کاکائو معانی دیگر : (گیاه شناسی) درخت کاکائو (theobroma cacao از خانواده ی sterculia)

cacao

<hr> (خوراکپزی ایتالیایی) پخته شده در کماجدان به همراه روغن زیتون و گوجه فرنگی و غیره، مرغ کاچیتور

(خوراکپزی ایتالیایی) پخته شده در کماجدان به همراه روغن زیتون و گوجه فرنگی و غیره، مرغ کاچیتور

cacciatore

<hr> معنی : نهانگاه، مخزن، ذخیره گاه، چیز ذخیره، چیز نهان شده، پنهان کردن <hr> معانی دیگر : (جایی که شکارچیان و غیره در آنجا خوراک و ملزومات خود را پنهان می کنند) نهانگاه، نهفتگاه، آبشتگاه، پسله، چیز پنهان شده، جای امن و امان (برای پنهان شدن یا پنهان کردن)، پنهانگاه، خلوتگاه، در نهفتگاه ذخیره کردن، در آبشتگاه نهفتن، آبشتن

معنی : نهانگاه، مخزن، ذخیره گاه، چیز ذخیره، چیز نهان شده، پنهان کردن معانی دیگر : (جایی که شکارچیان و غیره در آنجا خوراک و ملزومات خود را پنهان می کنند) نهانگاه، نهفتگاه، آبشتگاه، پسله، چیز پنهان شده، جای امن و امان (برای پنهان شدن یا پنهان کردن)، پنهانگاه، خلوتگاه، در نهفتگاه ذخیره کردن، در آبشتگاه

cache

cache memory

<hr> معنی : نزار، ضعیف البنیه، مبتلا بسوء هاضمه وضعف <hr> معانی دیگر : نزار، ضعیف البنیه، مبتلا بسوء هاضمه وضعف

معنی : نزار، ضعیف البنیه، مبتلا بسوء هاضمه وضعف معانی دیگر : نزار، ضعیف البنیه، مبتلا بسوء هاضمه وضعف

cachectic

<hr> معنی : مهر، کاشه، خاصیت، کپسول <hr> معانی دیگر : هرگونه نشان یا حرکت یا گفتار حاکی از رضایت، (سند یا نامه ی رسمی) مهر، مهر و موم (رجوع شود به: letter de cachet)، (داروسازی) کپسول، پوشش دارو، (تمبر یادبود) نقش ویژه، خاتم، پهن

معنی : مهر، کاشه، خاصیت، کپسول معانی دیگر : هرگونه نشان یا حرکت یا گفتار حاکی از رضایت، (سند یا نامه ی رسمی) مهر، مهر و موم (رجوع شود به: letter de cachet)، (داروسازی) کپسول، پوشش دارو، (تمبر یادبود) نقش ویژه، خاتم، پهن

cachet

<hr> معنی : نزاری، سوء هاضمه، ضعف بنیه وعوارض ان، زردی صورت <hr> معانی دیگر : (پزشکی) نزاری (لاغری و ضعف معمولا به واسطه ی بیماری ممتد)، لاغری و ناتوانی، رنجوری (cachexy هم می گویند)، cachexy : طب ضعف بنیه وعوار­ ان

معنی : نزاری، سوء هاضمه، ضعف بنیه وعوارض ان، زردی صورت معانی دیگر : (پزشکی) نزاری (لاغری و ضعف معمولا به واسطه ی بیماری ممتد)، لاغری و ناتوانی، رنجوری (cachexy هم می گویند)، cachexy : طب ضعف بنیه وعوار­ ان

cachexia

<hr> معنی : قاه قاه خنده <hr> معانی دیگر : قاه قاه خنده

معنی : قاه قاه خنده معانی دیگر : قاه قاه خنده

cachinnation

<hr> (امریکای لاتین) سر قبیله ی سرخپوستان، (امریکای لاتین و اسپانیا) رهبر سیاسی محل، خان

(امریکای لاتین) سر قبیله ی سرخپوستان، (امریکای لاتین و اسپانیا) رهبر سیاسی محل، خان

cacique

<hr> معنی : هرزه درایی، غدغد، وراجی، صدای مرغ در حالت تخم گذاری، قات قات کردن <hr> معانی دیگر : صدای مرغ در آوردن، قدقد کردن، قیق کردن، قه قه خندیدن، قهقهه زدن، (مثل مرغ کرچ) قات قات کردن، بلند بلند حرف زدن، قاه قاه، حرف مفت، چرند، شلمک، صدای مره درحالت تخم گذاری، غدغد مثل غاز

معنی : هرزه درایی، غدغد، وراجی، صدای مرغ در حالت تخم گذاری، قات قات کردن معانی دیگر : صدای مرغ در آوردن، قدقد کردن، قیق کردن، قه قه خندیدن، قهقهه زدن، (مثل مرغ کرچ) قات قات کردن، بلند بلند حرف زدن، قاه قاه، حرف مفت، چرند، شلمک، صدای مره درحالت تخم گذاری، غدغد مثل غاز

cackle

<hr> معنی : ناهنجار، بدصدا <hr> معانی دیگر : بدصدا، ناهنجار

معنی : ناهنجار، بدصدا معانی دیگر : بدصدا، ناهنجار

cacophonous

<hr> معنی : صدای ناهنجار و خشن، بدصدایی، بداهنگی <hr> معانی دیگر : صدای گوشخراش، صدای ناهنجار، دژ آوا

معنی : صدای ناهنجار و خشن، بدصدایی، بداهنگی معانی دیگر : صدای گوشخراش، صدای ناهنجار، دژ آوا

cacophony

<hr> معنی : انجیر هندی، کاکتوس، صباره خنجری <hr> معانی دیگر : (گیاه شناسی) کاکتوس، صباره ی خنجری، زبان مادر شوهر، خنجر گیاه (انواع گیاهان صحرایی امریکا که برگ های پهن گوشتالو و تیغ دار دارند: تیره ی cactaceae راسته ی caryophyllales که دو لپه یی هستند)، وابسته به کاکتوس، کاکتوسی

معنی : انجیر هندی، کاکتوس، صباره خنجری معانی دیگر : (گیاه شناسی) کاکتوس، صباره ی خنجری، زبان مادر شوهر، خنجر گیاه (انواع گیاهان صحرایی امریکا که برگ های پهن گوشتالو و تیغ دار دارند: تیره ی cactaceae راسته ی caryophyllales که دو لپه یی هستند)، وابسته به کاکتوس، کاکتوسی

cactus

<hr> معنی : ادم بی تربیت <hr> معانی دیگر : (در اصل: واژه ای که توسط دانشجویان دانشگاه های انگلیس در اطلاق به نوکران و مستخدمان به کار برده می شد)، آدم کم سواد و ناوارد به مبادی آداب، بی تربیت، جوزعلی، فرومایه، بد رفتار، پست و بدون مبادی اداب بودن

معنی : ادم بی تربیت معانی دیگر : (در اصل: واژه ای که توسط دانشجویان دانشگاه های انگلیس در اطلاق به نوکران و مستخدمان به کار برده می شد)، آدم کم سواد و ناوارد به مبادی آداب، بی تربیت، جوزعلی، فرومایه، بد رفتار، پست و بدون مبادی اداب بودن

<hr> معنی : مربوط به املاک مزروعی <hr> معانی دیگر : مربوط به ممیزی عواید و ثبت اراضی واملاک

معنی : مربوط به املاک مزروعی معانی دیگر : مربوط به ممیزی عواید و ثبت اراضی واملاک

واژه های حرف "c" - جملات نمونه