جملات نمونه

<hr> مخفف:، (لاتین) متولد، (ریاضی) شماره ی نامشخص، میخ، ناخن، نام، ملی، (فیزیک) نوترون، نو، ظهر، شمال، اسم، پیشوند: (برق) منفی، (شطرنج) اسب، نیروی دریایی، (شیمی) نیتروژن، چهاردهمین حرف الفبای انگلیسی

مخفف:، (لاتین) متولد، (ریاضی) شماره ی نامشخص، میخ، ناخن، نام، ملی، (فیزیک) نوترون، نو، ظهر، شمال، اسم، پیشوند: (برق) منفی، (شطرنج) اسب، نیروی دریایی، (شیمی) نیتروژن، چهاردهمین حرف الفبای انگلیسی

<hr> (اسکاتلند)، نه، خیر، مخفف:، (انجیل) ناحوم، امریکای شمالی

(اسکاتلند)، نه، خیر، مخفف:، (انجیل) ناحوم، امریکای شمالی

<hr> معنی : قاپیدن، دستگیر کردن <hr> معانی دیگر : در ربودن، (تبهکار و غیره را) بازداشت کردن، توقیف کردن، (عامیانه)، مخفف:، فرودگاه نیروی دریایی

معنی : قاپیدن، دستگیر کردن معانی دیگر : در ربودن، (تبهکار و غیره را) بازداشت کردن، توقیف کردن، (عامیانه)، مخفف:، فرودگاه نیروی دریایی

<hr> (امریکا - خودمانی) سینمای محله

(امریکا - خودمانی) سینمای محله

nabe

<hr> (هواپیما) اتاقک موتور، موتورخانه، ناسل

(هواپیما) اتاقک موتور، موتورخانه، ناسل

nacelle

<hr> (خوراکپزی مکزیکی) ناچو (نان ذرت که دور گوشت یا لوبیا و غیره می پیچند و با پنیر سرخ می کنند)

(خوراکپزی مکزیکی) ناچو (نان ذرت که دور گوشت یا لوبیا و غیره می پیچند و با پنیر سرخ می کنند)

nacho

<hr> معنی : مروارید، صدف مروارید <hr> معانی دیگر : (از ریشه ی عربی: نقاره) صدف مروارید (mother-of-pearl)، کجی

معنی : مروارید، صدف مروارید معانی دیگر : (از ریشه ی عربی: نقاره) صدف مروارید (mother-of-pearl)، کجی

nacre

<hr> وابسته به یا ساخته شده از صدف مروارید، کجی، صدفی، تولید کننده ی صدف مروارید

وابسته به یا ساخته شده از صدف مروارید، کجی، صدفی، تولید کننده ی صدف مروارید

nacreous

<hr> (اسپانیایی) هیچ، هیچ چیز

(اسپانیایی) هیچ، هیچ چیز

nada

nader

<hr> معنی : حضیض، نظیرالسمت، سمت القدم <hr> معانی دیگر : فرودینگاه، پاگاه، نهایت افت، (از ریشه ی عربی: نظیر)، (نجوم) سمت القدم، پاسو، ذلت

معنی : حضیض، نظیرالسمت، سمت القدم معانی دیگر : فرودینگاه، پاگاه، نهایت افت، (از ریشه ی عربی: نظیر)، (نجوم) سمت القدم، پاسو، ذلت

nadir

<hr> معنی : خال مادر زادی، خال گوشتی <hr> معانی دیگر : nevus : طب خال مادر زادی

معنی : خال مادر زادی، خال گوشتی معانی دیگر : nevus : طب خال مادر زادی

naevus

nafta

<hr> معنی : عیب جو، یابو، نق نقو، اسب پیر و وامانده، اسب کوچک سواری، مرتبا گوشزد کردن، ازار دادن، نق زدن، عیب جویی کردن <hr> معانی دیگر : غر زدن، (کاشی) فیومه گرفتن، آزار دادن، رنجه داشتن، (به ویژه زن) غرغرو، جگر خوار، (قدیمی) اسب کوچک سواری، لاشه اسب، کلته، فاحشه

معنی : عیب جو، یابو، نق نقو، اسب پیر و وامانده، اسب کوچک سواری، مرتبا گوشزد کردن، ازار دادن، نق زدن، عیب جویی کردن معانی دیگر : غر زدن، (کاشی) فیومه گرفتن، آزار دادن، رنجه داشتن، (به ویژه زن) غرغرو، جگر خوار، (قدیمی) اسب کوچک سواری، لاشه اسب، کلته، فاحشه

<hr> شهر ناکازاکی (در جزیره ی کیوشو- ژاپن)

شهر ناکازاکی (در جزیره ی کیوشو- ژاپن)

nagasaki

nagger

<hr> خرده گیری، عیبجویی، سرزنش

خرده گیری، عیبجویی، سرزنش

nagging

nahum

<hr> معنی : نیلوفر ابی، حوری موجد دریاچه رودخانه، مهروی شناگر <hr> معانی دیگر : (اسطوره ی یونان و روم) نیاد (هر یک از پریانی که به چشمه ها و رودها و دریاچه ها و فواره ها هستی می بخشیدند)، (زن یا دختر) شناگر، (گیاه شناسی) پریوش (تیره ی najadaceae راسته ی najadales - علف های زیر آبزی و یک لپه ای)، افسانه یونان حوری موجد دریاچه رودخانه

معنی : نیلوفر ابی، حوری موجد دریاچه رودخانه، مهروی شناگر معانی دیگر : (اسطوره ی یونان و روم) نیاد (هر یک از پریانی که به چشمه ها و رودها و دریاچه ها و فواره ها هستی می بخشیدند)، (زن یا دختر) شناگر، (گیاه شناسی) پریوش (تیره ی najadaceae راسته ی najadales - علف های زیر آبزی و یک لپه ای)، افسانه یونان 

naiad

<hr> معنی : بی ریا، خام، بی تجربه، ساده و بی تکلف <hr> معانی دیگر : naive ساده و بی تکلف

معنی : بی ریا، خام، بی تجربه، ساده و بی تکلف معانی دیگر : naive ساده و بی تکلف

naif

<hr> معنی : چنگال، چنگ، ناخن، گل میخ، میخ سرپهن، میخ، سم، میخ سرپهن زدن، میخ زدن، با میخ کوبیدن، با میخ الصاق کردن، بدام انداختن، زدن، گرفتن، کوبیدن، قاپیدن <hr> معانی دیگر : میخ زدن (به)، با میخ استوار کردن (بر)، میخکوب کردن، (نگاه یا اندیشه یا توجه) بر چیزی متمرکز کردن، (دروغ و غیره را) افشا گری کردن، کشف و افشا کردن، (عامیانه) دستگیر کردن، (عامیانه) زدن، (جانور به ویژه پرنده و درنده) پنجول، (رجوع شود به: ckae)، (پیشترها) سنجه ی پارچه برابر با دو و یک چهارم اینچ، می&nbsp; سرپهن، گل می، بامی&nbsp; کوبیدن، با می&nbsp; الصاق کردن

معنی : چنگال، چنگ، ناخن، گل میخ، میخ سرپهن، میخ، سم، میخ سرپهن زدن، میخ زدن، با میخ کوبیدن، با میخ الصاق کردن، بدام انداختن، زدن، گرفتن، کوبیدن، قاپیدن معانی دیگر : میخ زدن (به)، با میخ استوار کردن (بر)، میخکوب کردن، (نگاه یا اندیشه یا توجه) بر چیزی متمرکز کردن، (دروغ و غیره را) افشا گری کردن، کشف و

nail

nail down

<hr> ناخن تراش، سوهان ناخن

nail file

<hr> مانیکور، رنگ و جلای ناخن، لاک (ناخن)

مانیکور، رنگ و جلای ناخن، لاک (ناخن)

nail polish

nail varnish

nailed

nailer

nailing

nails

<hr> شهر نایروبی (پایتخت کشور کنیا)

شهر نایروبی (پایتخت کشور کنیا)

nairobi

<hr> معنی : ساده، ساده لوح، ساده دل، ساده طبع، بی ریا، خام، بی تجربه، ساده و بی تکلف <hr> معانی دیگر : naif ساده و بی تکلف

معنی : ساده، ساده لوح، ساده دل، ساده طبع، بی ریا، خام، بی تجربه، ساده و بی تکلف معانی دیگر : naif ساده و بی تکلف

naive

naive or naïve

naively

naiveness

<hr> معنی : بی ریایی <hr> معانی دیگر : naivety سادگی، خام دستی

معنی : بی ریایی معانی دیگر : naivety سادگی، خام دستی

naivete

<hr> معنی : سادگی، ساده لوحی، بی ریایی، ساده دلی <hr> معانی دیگر : naivete سادگی، خام دستی

معنی : سادگی، ساده لوحی، بی ریایی، ساده دلی معانی دیگر : naivete سادگی، خام دستی

naivety

naiveté or naïveté

<hr> معنی : برهنه، عریان، لخت، پاک <hr> معانی دیگر : عور، لاج، لچ، پتی، عاری، بلا دفاع، بلا -، بی -، (شمشیر) آخته، (سلاح) از نیام کشیده، از غلاف کشیده، آشکار، (زمین) بی گیاه، برهوت، (دیوار و غیره) خالی (از تزیینات)، لوت، بی شائبه، صاف و پوست کنده، رک و راست، (چشم) غیر مسلح، بدون کمک میکروسکوپ یا تلسکوپ، (حقوق) فاقد ارزش قانونی، نامعتبر، بی اعتبار، (گیاه شناسی - بدون برگ یا جام گل یا تخمدان و غیره) برهنه، عادی

معنی : برهنه، عریان، لخت، پاک معانی دیگر : عور، لاج، لچ، پتی، عاری، بلا دفاع، بلا -، بی -، (شمشیر) آخته، (سلاح) از نیام کشیده، از غلاف کشیده، آشکار، (زمین) بی گیاه، برهوت، (دیوار و غیره) خالی (از تزیینات)، لوت، بی شائبه، صاف و پوست کنده، رک و راست، (چشم) غیر مسلح، بدون کمک میکروسکوپ یا تلسکوپ، (حقوق

naked

nakedly

<hr> معنی : عریانی <hr> معانی دیگر : برهنگی، لختی، بی پوششی، بی پردگی، آشکاری، سادگی، عورت

معنی : عریانی معانی دیگر : برهنگی، لختی، بی پوششی، بی پردگی، آشکاری، سادگی، عورت

nakedness

<hr> معنی : اسم، نام، خوشنامی، اب رو، تسمیه، نام و شهرت، نام خودمانی، نام دادن، بنام صدا کردن، نامیدن، خواندن <hr> معانی دیگر : آوازه، ناموری، شهرت، اسم و رسم، خانواده، ایل و تبار، خاندان، آدم برجسته، نامدار، خوش نام، معروف، حاوی نام، با نام، نام بردن، اسم گذاشتن، علامت، مشهور

معنی : اسم، نام، خوشنامی، اب رو، تسمیه، نام و شهرت، نام خودمانی، نام دادن، بنام صدا کردن، نامیدن، خواندن معانی دیگر : آوازه، ناموری، شهرت، اسم و رسم، خانواده، ایل و تبار، خاندان، آدم برجسته، نامدار، خوش نام، معروف، حاوی نام، با نام، نام بردن، اسم گذاشتن، علامت، مشهور

name

name after

name calling

<hr> روز عید شخص مقدس (که نام او را روی کسی گذاشته اند)

روز عید شخص مقدس (که نام او را روی کسی گذاشته اند)

name day

<hr> معنی : نامیده شده <hr> معانی دیگر : نام برده بازرگانى : مشخص

معنی : نامیده شده معانی دیگر : نام برده بازرگانى : مشخص

named

namedrop

<hr> معنی : بی نام <hr> معانی دیگر : بی اسم، بی نام و نشان، ناشناخته، ناشناس، غیرقابل توصیف، بیان نکردنی، نگفتنی، غیرقابل ذکر، (قدیمی) حرام زاده، بدون نام قانونی

معنی : بی نام معانی دیگر : بی اسم، بی نام و نشان، ناشناخته، ناشناس، غیرقابل توصیف، بیان نکردنی، نگفتنی، غیرقابل ذکر، (قدیمی) حرام زاده، بدون نام قانونی

واژه های حرف "n" - جملات نمونه