صفحه اصلی
گویش اصفهانی
واژه های حرف "ب" - گویش اصفهانی
بابونه
باجناق
باد
بادام تلخ
بادام شیرین
بادبزن
بار (دفعه)
باران
باربر
بارهنگ
باریک
باز شدن
باز کردن
بازار
بازو
بازی
باش
بافت
بافتن
بافنده
باقلا
بال
بالا
بالاخانه
بالاخره چند تا گردو بالای درخت مانده است؟
بالش
بالنگو
بام
باهوش
باور
باور کردن
باید به حرف بزرگترها گوش کرد (/ گوش کنی/ گوش کنیم/ آدم گوش کند).
بایست
بایستد
بایستم
بایستند
بایستی
بایستید
بایستیم
بباف
ببخش
ببر
ببند
ببوس
ببوی
ببین
ببیند
ببینم
بیشتر