صفحه اصلی
گویش اصفهانی
واژه های حرف "ب" - گویش اصفهانی
بدوز
بدوش
بذرکتان
برادر
برادر بزرگتر
برادر ناتنی
برادر کوچکتر
برادرزن
برادرشوهر
برادرم به مدرسه نمیرود.
براق
بران
برجسته
برخاست
برخاستن
برخیز
برد
بردار
برداشت
برداشتن
بردن (با مفعول بی جان)
برس
برسان
برشته کردن
برف
برق (رعد و برق)
برمیخیزد
برمیدارد
برمیگردد
برنج
بره
برو
بروب
برود
بروم
برون (بیرون)
بروند
بروی
بروید
برویم
برکه طبیعی
برگ
برگرد
برگشت
برگشتن
برید
بریدن
بریز
بیشتر