FPS100

Fund Pollutants

facilitator

<hr> معنی : مسحور <hr> معانی دیگر : مجذوب کردن، شیدا کردن، دلربایی کردن، شیفتن، افسون کردن

معنی : مسحور معانی دیگر : مجذوب کردن، شیدا کردن، دلربایی کردن، شیفتن، افسون کردن

fascinated

felt good

<hr> معنی : کم، مقدار ناچیز، کمی از، معدود، اندکی از، اندک <hr> معانی دیگر : اندکی، معدودی، انگشت شمار، کمی، چند تا (یی)، برخی، تعدادی، شماری، قلیل، با: a، کمی از با a

معنی : کم، مقدار ناچیز، کمی از، معدود، اندکی از، اندک معانی دیگر : اندکی، معدودی، انگشت شمار، کمی، چند تا (یی)، برخی، تعدادی، شماری، قلیل، با: a، کمی از با a

واژه های حرف "f" - دانشنامه عمومی