ر (موسیقی)

رآلیسم

رأی

رئالیست

رئالیسم

رئوس

<hr> برابر پارسی : سرنوشتار ها

برابر پارسی : سرنوشتار ها

رئوس مطالب

رئوس مطالب را ارائه دادن

رئوستا

رئوستا (برق)

<hr> مترادف رئوف : بامحبت، بامهر، دلسوز، رحیم، مشفق، مهربان <hr> برابر پارسی : مهربان، مهرورز، دلسوز

مترادف رئوف : بامحبت، بامهر، دلسوز، رحیم، مشفق، مهربان برابر پارسی : مهربان، مهرورز، دلسوز

رئوف

رئوفانه

رئوفت

<hr> مترادف رئیس : امیر، باشی، بزرگ، پیشوا، زعیم، سر، سرپرست، سردار، سردسته، سرکرده، سرور، سید، صدر، صندید، عمید، لیدر، مافوق، مدیر، مهتر، نقیب <hr> متضاد رئیس : مرئوس <hr> برابر پارسی : سرپرست، سالار، مِهان، فرنشین، مهان

مترادف رئیس : امیر، باشی، بزرگ، پیشوا، زعیم، سر، سرپرست، سردار، سردسته، سرکرده، سرور، سید، صدر، صندید، عمید، لیدر، مافوق، مدیر، مهتر، نقیب متضاد رئیس : مرئوس برابر پارسی : سرپرست، سالار، مِهان، فرنشین، مهان

رئیس

رئیس (امریکا- خودمانی)

<hr> مترادف رئیس الوزرا : دستور، صدراعظم، نخست وزیر، وزیراعظم <hr> برابر پارسی : نخست وزیر

مترادف رئیس الوزرا : دستور، صدراعظم، نخست وزیر، وزیراعظم برابر پارسی : نخست وزیر

رئیس الوزرا

رئیس تشریفات

<hr> برابر پارسی : فرمِهان

رئیس جمهور

رئیس جمهور منتخب

<hr> برابر پارسی : سرپرست خانواده

برابر پارسی : سرپرست خانواده

رئیس خانواده

رئیس دانشگاه

رئیس در هیئت منصفه دادگاه

رئیس ستاد

<hr> برابر پارسی : شهربان

رئیس شهربانی

رئیس صومعه

رئیس قطار

رئیس مابانه

رئیس مجلس شورا

رئیس پستخانه

رئیس پستخانه ( زن)

رئیس کلانتری

رئیسه

را

رابرت برنز

رابرت برونینگ

رابرت فراست

<hr> مترادف رابط : پیوندگر، میانجی، واسطه <hr> برابر پارسی : میانجی، وابسته

مترادف رابط : پیوندگر، میانجی، واسطه برابر پارسی : میانجی، وابسته

رابط

رابط میان شرکت ها و غیره و نمایندگان کنگره

<hr> مترادف رابطه : ارتباط، انتساب، انس، بستگی، پیوستگی، پیوند، تماس، ربط، سروکار، نسبت، وابستگی <hr> متضاد رابطه : ضابطه <hr> برابر پارسی : بستگی، پیوند، وابستگی

مترادف رابطه : ارتباط، انتساب، انس، بستگی، پیوستگی، پیوند، تماس، ربط، سروکار، نسبت، وابستگی متضاد رابطه : ضابطه برابر پارسی : بستگی، پیوند، وابستگی

واژه های حرف "ر" - فارسی به انگلیسی