Odocoileus

Oenothera

Oleaceae

Onopordum

Oort cloud

Orcinus orca

Ormuzd

Orville Wright

Otariidae

Otididae

Otis tarda

Ovis

<hr> پیشوند: (شیمی) رجوع شود به: ortho-، صفر، (حرف ندا به نشان شگفتی یا ترس یا درد یا تاسف و غیره) آه !، وه !، ای !، آخ !، واه ! (oh هم می نویسند)، پانزدهمین حرف الفبای انگلیسی <hr> o _ پسوند:، به صفت و اسم و حرف ندا حالت خودمانی می دهد [cheapo و freako]

پیشوند: (شیمی) رجوع شود به: ortho-، صفر، (حرف ندا به نشان شگفتی یا ترس یا درد یا تاسف و غیره) آه !، وه !، ای !، آخ !، واه ! (oh هم می نویسند)، پانزدهمین حرف الفبای انگلیسی o _ پسوند:، به صفت و اسم و حرف ندا حالت خودمانی می دهد [cheapo و freako]

o devil

o gauge

o gūn

<hr> (انگلیس)، آزمون پایان دبیرستان و ورود به دانشگاه در سطح عادی

(انگلیس)، آزمون پایان دبیرستان و ورود به دانشگاه در سطح عادی

o level

o mankind

o member

o nweekdays

o o b

o p d

o park

o ring

o wine

<hr> معنی : ساعت، از روی ساعت <hr> معانی دیگر : طبق ساعت، (برای نشان دادن جهت حرکت هواپیما و غیره بر حسب شماره های صفحه ی ساعت) سوی، از روی ساعت مخفف clock the of ساعت

معنی : ساعت، از روی ساعت معانی دیگر : طبق ساعت، (برای نشان دادن جهت حرکت هواپیما و غیره بر حسب شماره های صفحه ی ساعت) سوی، از روی ساعت مخفف clock the of ساعت

o'clock

oado

<hr> معنی : بچه ناقص الخلقه <hr> معانی دیگر : (در اصل) بچه جن، بچه ی عوضی (بچه ای که پریان به جای بچه ای که دزدیده اند می گذارند)، بچه ای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند، ساده لوح

معنی : بچه ناقص الخلقه معانی دیگر : (در اصل) بچه جن، بچه ی عوضی (بچه ای که پریان به جای بچه ای که دزدیده اند می گذارند)، بچه ای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند، ساده لوح

<hr> معنی : بلوط، چوب بلوط، زان <hr> معانی دیگر : (مبل و غیره) از چوب بلوط، (گیاه شناسی) درخت بلوط (جنس quercus از خانواده ی beech)، انواع گیاهان شبیه بلوط، حلقه ی آذینی از شاخ و برگ بلوط

معنی : بلوط، چوب بلوط، زان معانی دیگر : (مبل و غیره) از چوب بلوط، (گیاه شناسی) درخت بلوط (جنس quercus از خانواده ی beech)، انواع گیاهان شبیه بلوط، حلقه ی آذینی از شاخ و برگ بلوط

oak tree

oak trees

oakenshield

oakfieldcorner

oakie

oakmoss

oakville

oamm

<hr> معنی : پارو، پارو زدن <hr> معانی دیگر : (قایقرانی) پارو، (کسی که پارو می زند) پارو زن

معنی : پارو، پارو زدن معانی دیگر : (قایقرانی) پارو، (کسی که پارو می زند) پارو زن

oared ship

oarfish

oars

oarsmen

oarticular

oases

<hr> معنی : واحه، ابادی یا مرغزار میان کویر <hr> معانی دیگر : مامن، پناه گاه، جای دنج، مایه ی دل خوشی، آبادی میان کویر

معنی : واحه، ابادی یا مرغزار میان کویر معانی دیگر : مامن، پناه گاه، جای دنج، مایه ی دل خوشی، آبادی میان کویر

واژه های حرف "o" - پیشنهاد کاربران