walk by

walk down

walk down memory lane

walk down the aisle

walk exam

walk for

walk free

<hr> جادار (دارای جای کافی برای ایستاده داخل شدن)، دارای در به خیابان (نه به راهرو)، (درمانگاه و غیره) پذیرای همگان (بدون نیاز به گرفتن وقت از پیش )، مشتری یا بیمار (که از پیش وقت نگرفته است)، بی وعده، بدون قرار قبلی، پستوی جادار

جادار (دارای جای کافی برای ایستاده داخل شدن)، دارای در به خیابان (نه به راهرو)، (درمانگاه و غیره) پذیرای همگان (بدون نیاز به گرفتن وقت از پیش )، مشتری یا بیمار (که از پیش وقت نگرفته است)، بی وعده، بدون قرار قبلی، پستوی جادار

walk in

walk in air

walk in circle

walk in closet

walk in my shoes for a minute

walk in on

walk in someone else's shoes

walk in the park

walk in wardrobe

walk into

walk it

walk light

walk of life

<hr> 1- رفتن (از محلی)، جیم شدن 2- (با پیاده روی) از دست دادن

1- رفتن (از محلی)، جیم شدن 2- (با پیاده روی) از دست دادن

walk off

walk off with

<hr> (هنرپیشه ای که نقش فرعی دارد و روی صحنه حرف نمی زند) بازیگر فرعی، سیاهی لشگر

(هنرپیشه ای که نقش فرعی دارد و روی صحنه حرف نمی زند) بازیگر فرعی، سیاهی لشگر

walk on

walk on air

walk on by

walk on eggs

walk on eggshells

walk on the water

walk on water

<hr> معنی : ترک گفتن، اعتصاب کردن، قال گذاشتن، کاری را ناگهان ترک کردن <hr> معانی دیگر : 1- (ناگهان یا باخشم) رفتن، (جایی را) ترک کردن 2- اعتصاب کردن، 1 - اعتصاب 2 - ( به ویژه از روی اعتراض ) ترک جلسه

معنی : ترک گفتن، اعتصاب کردن، قال گذاشتن، کاری را ناگهان ترک کردن معانی دیگر : 1- (ناگهان یا باخشم) رفتن، (جایی را) ترک کردن 2- اعتصاب کردن، 1 - اعتصاب 2 - ( به ویژه از روی اعتراض ) ترک جلسه

walk out

<hr> معنی : خالی از سکنه کردن <hr> معانی دیگر : (عامیانه) جیم شدن، (زن و بچه و غیره را) ول کردن و رفتن، ترک گفتن، قال گذاشتن

معنی : خالی از سکنه کردن معانی دیگر : (عامیانه) جیم شدن، (زن و بچه و غیره را) ول کردن و رفتن، ترک گفتن، قال گذاشتن

walk out on

walk out on somebody

<hr> (عامیانه) 1- سخت یا به آسانی شکست دادن 2- با سلطه جویی و بی انصافی رفتار کردن با، مسابقه ای که فقط یک اسب در آن شرکت داده شده (و لذا حتی با آهسته رفتن هم برنده می شود)

(عامیانه) 1- سخت یا به آسانی شکست دادن 2- با سلطه جویی و بی انصافی رفتار کردن با، مسابقه ای که فقط یک اسب در آن شرکت داده شده (و لذا حتی با آهسته رفتن هم برنده می شود)

walk over

walk past

walk round

walk round in circles

walk sb through sth

walk straight into a job

walk tall

walk the dog

<hr> (در اثر درد یانگرانی و غیره) در اتاق پس و پیش رفتن، در اتاق راه رفتن

(در اثر درد یانگرانی و غیره) در اتاق پس و پیش رفتن، در اتاق راه رفتن

walk the floor

walk the line

walk the streets

walk the talk

<hr> (در تمرین تئاتر ) تمرین روی صحنه (همراه با حرکات لازم)

(در تمرین تئاتر ) تمرین روی صحنه (همراه با حرکات لازم)

واژه های حرف "w" - پیشنهاد کاربران