غاب

غابات

غابه

غاتی

غادر

<hr> مترادف غار : حفره، زاغه، سوراخ، شکفت، کهف، مغار، مغاره، مغاک <hr> برابر پارسی : کنام، اشکفت

مترادف غار : حفره، زاغه، سوراخ، شکفت، کهف، مغار، مغاره، مغاک برابر پارسی : کنام، اشکفت

غار

غار ابلاغ رسالت

غار باستانی در اسپانیا

غار بعث

غار رسالت

غار نزدیک مکه

غار نزول وحی بر پیامبر

غار و پناهگاه

غار وحی

<hr> مترادف غارت : ایلغار، تاراج، تالان، چپاول، دزدی، لاش، نهب، یغما <hr> برابر پارسی : تاراج، چپاول

مترادف غارت : ایلغار، تاراج، تالان، چپاول، دزدی، لاش، نهب، یغما برابر پارسی : تاراج، چپاول

غارت

غارت و چپاول

غارت کردن دارایی مسافران با زور و تهدید

غارت کننده

غارتگر نفت ا یران

غارتگر نفت ایران بود

غارج

غارهای باستانی قشم

غاری در استان زنجان

غاری در استان قم

غاری در اسپانیا

غاری در بهشهر

غاری در جزیره افسس که وجود ان را به عهد دقیانوس نسبت داده اند

غاری در شهرستان سقز

غاری در قم

غاری در مازندران

غاری در ملایر

غاری در مکه

غاری در نزدیک محلات

غاری در کوه دنا

غاری زیبا و شــگفت انگیز در زاهدان

<hr> مترادف غاز : پشیز، شاهی، صنار، قاز، خار، شوک، پاره، ژنده، چاک، شکاف

مترادف غاز : پشیز، شاهی، صنار، قاز، خار، شوک، پاره، ژنده، چاک، شکاف

غاز

غاز ناتمام

غازل

<hr> مترادف غازه : سرخاب، گلگونه، آوا، آواز، صدا، گوه

مترادف غازه : سرخاب، گلگونه، آوا، آواز، صدا، گوه

غازه

غاسق

غاغه

<hr> مترادف غافل : بی خرد، جاهل، ناآگاه، نادان، بی خبر، غفلت زده، لاقید <hr> متضاد غافل : عاقل <hr> برابر پارسی : تنبل، فراموشکار، ناآگاه، سست

مترادف غافل : بی خرد، جاهل، ناآگاه، نادان، بی خبر، غفلت زده، لاقید متضاد غافل : عاقل برابر پارسی : تنبل، فراموشکار، ناآگاه، سست

غافل

غافلگیر کردن و سر بزنگاه کسی را گرفتن

<hr> مترادف غالب : پیروز، پیروزمند، چیره، فاتح، فایق، قاهر، متسلط، مستولی، مسلط، منتصر، بیش <hr> متضاد غالب : مغلوب <hr> برابر پارسی : چیره شونده، برتر، توانا

مترادف غالب : پیروز، پیروزمند، چیره، فاتح، فایق، قاهر، متسلط، مستولی، مسلط، منتصر، بیش متضاد غالب : مغلوب برابر پارسی : چیره شونده، برتر، توانا

واژه های حرف "غ" - جدول کلمات