<hr> مترادف قامت : اندام، بالا، تنه، قد، هیکل <hr> برابر پارسی : اندام

مترادف قامت : اندام، بالا، تنه، قد، هیکل برابر پارسی : اندام

قامت

<hr> مترادف قاموس : فرهنگ، لغت نامه، واژه نامه، رازدار، سرپوش، دریا، قلزم <hr> برابر پارسی : فرهنگ، واژه نامه، باور، اندیشه، روش

مترادف قاموس : فرهنگ، لغت نامه، واژه نامه، رازدار، سرپوش، دریا، قلزم برابر پارسی : فرهنگ، واژه نامه، باور، اندیشه، روش

قاموس

قانع شدن

قانع شده

قانع و پاسخ گرفته

قانون جمع ثابت گرما

قانون مغولی

قانون ها

قانون و عرف

قانون چنگیز

قانون چنگیزی

<hr> مترادف قاهر : پیروز، چیره، غالب، فاتح، قهار، مستولی، مسلط، منصور، ناصر <hr> متضاد قاهر : مقهور

مترادف قاهر : پیروز، چیره، غالب، فاتح، قهار، مستولی، مسلط، منصور، ناصر متضاد قاهر : مقهور

قاهر

قاورد

<hr> برابر پارسی : دروازه

قاپو

<hr> مترادف قاپوچی : بواب، حاجب، دربان، دروازه بان

مترادف قاپوچی : بواب، حاجب، دربان، دروازه بان

قاپوچی

<hr> مترادف قاپیدن : به چنگ آوردن، چنگ زدن، ربودن، قاپ زدن

مترادف قاپیدن : به چنگ آوردن، چنگ زدن، ربودن، قاپ زدن

قاپیدن

<hr> مترادف قاچ : برش، تراشه، تراک، شکافتگی، قاش، لزگه، لغزه، ترک، شکاف <hr> برابر پارسی : ترک، بُرشه، شکاف، برش

مترادف قاچ : برش، تراشه، تراک، شکافتگی، قاش، لزگه، لغزه، ترک، شکاف برابر پارسی : ترک، بُرشه، شکاف، برش

قاچ

قاچ خربزه

قاچ نشده

قاچ یا قاش

<hr> مترادف قایق : بلم، جهاز، زورق، کرجی، کلک <hr> برابر پارسی : بَلم، بلم، کرجی، کلک

مترادف قایق : بلم، جهاز، زورق، کرجی، کلک برابر پارسی : بَلم، بلم، کرجی، کلک

قایق

قایق روسی

قایق مسابقه

قایق مسابقه ای

قایق موتوری

قایق موتوری بزرگ

قایق ورزشی

قایق چوبی

قایق کوچک

قایق کوچک چوبی که با پارو رانده می شود

قب

<hr> مترادف قبا : کسوت، جامه، ردا، لباده <hr> برابر پارسی : جامه، کپاه

مترادف قبا : کسوت، جامه، ردا، لباده برابر پارسی : جامه، کپاه

قبا

<hr> برابر پارسی : جامه، کپاه

برابر پارسی : جامه، کپاه

قباء

<hr> مترادف قباحت : بدی، رسوایی، زشتی، شنیعت، فضیحت، قبح، ناهنجاری <hr> برابر پارسی : زشتی، بی شرمی، بی آزرمی

مترادف قباحت : بدی، رسوایی، زشتی، شنیعت، فضیحت، قبح، ناهنجاری برابر پارسی : زشتی، بی شرمی، بی آزرمی

قباحت

<hr> مترادف قبال : ازاء، برابر، جلو، روبرو، مقابل <hr> برابر پارسی : برابر

مترادف قبال : ازاء، برابر، جلو، روبرو، مقابل برابر پارسی : برابر

قبال

قبال و بدل

قباله نویسی

قبایل حامی شاه در اوایل دوره صفوی

<hr> مترادف قبر : آرامگاه، تربت، خاکجا، ضریح، گور، لحد، مثوی، مدفن، مرقد، مزار <hr> برابر پارسی : گور، آرامگاه، مزار

مترادف قبر : آرامگاه، تربت، خاکجا، ضریح، گور، لحد، مثوی، مدفن، مرقد، مزار برابر پارسی : گور، آرامگاه، مزار

قبر

قبر و مزار

قبر و گور

<hr> مترادف قبراق : تندرست، چالاک، چست، سالم، سرحال، فرز <hr> متضاد قبراق : بیمار، مریض <hr> برابر پارسی : چابک، گوبراک

مترادف قبراق : تندرست، چالاک، چست، سالم، سرحال، فرز متضاد قبراق : بیمار، مریض برابر پارسی : چابک، گوبراک

قبراق

قبردزد

قبرس

<hr> مترادف قبرستان : خاکستان، دارالرحمه، گورستان، مرغزن، مزارستان <hr> برابر پارسی : گورستان

مترادف قبرستان : خاکستان، دارالرحمه، گورستان، مرغزن، مزارستان برابر پارسی : گورستان

قبرستان

قبرستان نجف

قبرستانی در مکه مکرمه

<hr> مترادف قبض : رسید، انقباض، فشردگی، یبوست، اخذ، گرفتگی، گرفتن، گیرش، تصرف، تملک، اندوه، ملالت ، بسط، رسید گشایش <hr> برابر پارسی : رسید، برگه فروش

مترادف قبض : رسید، انقباض، فشردگی، یبوست، اخذ، گرفتگی، گرفتن، گیرش، تصرف، تملک، اندوه، ملالت ، بسط، رسید گشایش برابر پارسی : رسید، برگه فروش

واژه های حرف "ق" - جدول کلمات