صفحه اصلی
فارسی به عربی
واژه های حرف "ت" - فارسی به عربی
تأخیر کرد
تأخیرغیرمنتظره
تأسیس کرد
تأمل کرد در
تأکید
تأکید کرد
تأکیدکرد
تأیید حکم دادگاه
تا
تا ابد
تا ابدالا باد
تا ابدالاباد
تا اطلاع بعدی
تا اطلاع ثانوی
تا ان زمان
تا اندازه ای
تا انوقت
تا اینجا
تا اینکه
تا دیر وقت
تا دیر گاه
تا زمانی که
تا شو
تا مدت نامعلومی
تا مى توانم
تا مىتوانم
تا نسبت به
تا وقتی که
تا کردن
تا کنون
تا یک اندازه
تاءید
تاانکه
تااینکه
تاب
تاب امدن
تاب اور
تاب اوردن
تاب برداشتن
تاب خوردن
تاب دار کردن
تاب ناپذیر
تاب چیزی را اوردن
تاب چیزی رااوردن
تاب گشت
تابان
تاباندن
تابانیدن
بیشتر