صفحه اصلی
فارسی به عربی
واژه های حرف "غ" - فارسی به عربی
غار
غارت
غارت کردن
غارت کردن (شهری که اشغال شده)
غارتگر
غارتگرانه
غارتگری
غارغار کردن
غاز
غاصب
غافلگیر
غافلگیر کرد
غافلگیر کردن
غالب
غالب آمد بر
غالب امد بر
غالب امدن
غالب امدن بر
غالب اوقات
غالبا
غالیه
غان
غایب
غایب شدن
غایی
غبار
غبار گرفته
غبطه
غبطه خور
غبطه خوردن
غبطه خوردن بر
غبن
غدر
غده
غده ای
غده عرقی
غده وار
غذا
غذا دادن
غذا یا اشامیدنی اشتهااور قبل از غذا
غذاهای مرکب از جانوران دریایی
غذاهای مرکب از جانوران دریایی (مثل خرچنگ وغیره)
غذای اصلی
غذای مایعی مرکب از گوشت یا ماهی وحبوبات وسبزی های پخته
غذای مفصل
غذایی که از غلا ت تهیه شده وباشیر بعنوان صبحانه مصرف میشود
غذایی که از مخلوط شکلا ت وشیر وقند درست شده باشد
غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهار صرف شود
بیشتر