کلمه جو
صفحه اصلی

شادآباد

لغت نامه دهخدا

شادآباد. (اِخ ) (علیا) دهی از دهستان مهرانرود بخش بستان آباد شهرستان تبریز واقع در پنجهزار گزی جنوب شهرستان تبریز و چهار هزارگزی راه تبریز به میانه . محلی جلگه و آب و هوای سردسیری و ییلاقی است . سکنه ٔ آن سیصد و هشتاد و شش تن و آب آن از چشمه است . محصول آن غلات و حبوبات و شغل مردم آن زراعت و گله داری است . راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).


شادآباد. (اِخ ) ده کوچکی است از بخش شمیران ، شهرستان تهران واقع در 11000 گزی خاور تجریش متصل براه شوسه ٔ قلهک - لشکرک . سکنه ٔ آن 12 تن است . (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).


شادآباد. (اِخ ) نام دهی ازآذربایجان : «و بدیه شادآباد پیر شیروان واکابر بسیار است .» (نزهة القلوب مقاله ٔ سوم ص 78).



کلمات دیگر: