کلمه جو
صفحه اصلی

علیرضا

لغت نامه دهخدا

علیرضا. [ ع َ رِ ] (اِخ ) ابن یعقوب طرابزونی .منطقی بود. او راست : مغنی الطلاب علی ایساغوجی ، که درسال 1299 هَ . ق . از تألیف آن فراغت یافت . (از معجم المؤلفین بنقل از فهرس المنطق مکتبه ٔ بلدیه ص 34).


علیرضا. [ ع َ رِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم مغنیساوی رومی حنفی ، مشهور به اولیازاده . فقیه و عالم فرایض بود و به سال 1301 هَ . ق . درگذشت . او راست : 1 - رسالةالامتحان . 2- رسالةالفرائض . 3 - ملجاءالمفتین فی الفتاوی ، در چهار جلد. (از معجم المؤلفین بنقل از هدیةالعارفین ج 1 ص 777).


علیرضا. [ ع َ رِ ] (اِخ ) ابن حسین اردکانی شیرازی ، مشهور به تجلی . عالم و ادیب و شاعر و منطقی بود و بسال 1085 هَ . ق . درگذشت . او راست : 1 - حاشیه بر حاشیه ٔ مولی عبداﷲ، در منطق . 2- رساله ای در منع نماز جمعه در زمان غیبت . 3 - سفینةالنجاة. (از معجم المؤلفین بنقل از اعیان الشیعة ج 41 ص 254. هدیةالعارفین ج 1 ص 760. فوائدالرضویه ٔ عباس قمی ج 1 ص 301). رجوع به تجلی و الذریعه ج 9 ص 167 شود.


علیرضا. [ ع َ رِ ] (اِخ ) ابن حسین بن سلیمان اسپارته ای رومی حنفی ، مشهور به وصفی . وی ادیب و از کتّاب شورای دولتی بود و در سال 1314 هَ . ق . درگذشت . او راست : حسن التوسل فی النهار و اللیل . (از معجم المؤلفین بنقل از ایضاح المکنون ج 1 ص 403).


علیرضا. [ ع َ رِ ] (اِخ ) ابن رئیس حسین رویدشتی اصفهانی . رجوع به علیرضا اصفهانی شود.


علیرضا. [ ع َ رِ ] (اِخ ) ابن طالب هندی پیشاوری . حکیم بود و در نظم سخن نیز دست داشت . و در حدود سال 1290 هَ . ق . در قید حیات بود. او راست : 1 - رمزة المیزان ، که منظومه ای است در علم منطق . 2 - منظومه ای درباره ٔ طبیعیات . (از معجم المؤلفین بنقل از اعیان الشیعة ج 41 ص 275).


علیرضا. [ ع َ رِ ] (اِخ ) ابن عبدالواحد ذوقی ، متخلص به آگاه . رجوع به علیرضا آگاه شود.


علیرضا. [ ع َ رِ ] (اِخ ) دهی است از بخش شیب آب شهرستان زابل . واقع در 19 هزارگزی شمال باختری سکوهه و 14 هزارگزی باختر راه شوسه ٔ زاهدان به زابل . ناحیه ای است جلگه و دارای آب و هوای گرم و معتدل و 160 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ هیرمند تأمین می شود و محصول آن غلات و لبنیات است . اهالی به زراعت و گله داری اشتغال دارند و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).


علیرضا.[ ع َ رِ ] (اِخ ) ابن محمود عمری . ادیب و از اهالی موصل بود. در سال 1248 هَ . ق . متولد شد و در سال 1308 هَ . ق . در بغداد درگذشت . او را شعر و مقاماتی است . (از الاعلام زرکلی بنقل از تاریخ الموصل ج 2 ص 260).


دانشنامه عمومی

نام اسلامی برای پسران.


صاحب شأنِ خرسند.



کلمات دیگر: