کلمه جو
صفحه اصلی

مآقط

لغت نامه دهخدا

مآقط. [ م َ ق ِ ] (ع اِ) ج ِ مَأقِط. (اقرب الموارد) : و چند روز در مقاحم آن ملاحم و مبارک آن معارک و مساقط آن مآقط از لطمه ٔ حدود ظبات بر خدود کمات ... خون چون صوب انواء و ذوب انداء چکید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ شعار ص 365). و رجوع به مأقط شود.



کلمات دیگر: