کلمه جو
صفحه اصلی

مجاوره

لغت نامه دهخدا

مجاورة. [ م ُوِ رَ ] (ع ص ) مؤنث مُجاوِر. رجوع به مجاور شود.
- زاویتین مجاورتین ؛ دو زاویه ٔ مجاور. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). دو زاویه هنگامی مجاورند که یک ضلع مشترک داشته باشند. و رجوع به زاویه در همین لغت نامه شود.


مجاورة. [ م ُ وَ رَ ] (ع مص ) با کسی همسایگی کردن . (تاج المصادر بیهقی ). همسایگی کردن . جِوار. جُوار. (از منتهی الارب ) (از آنندراج )(از اقرب الموارد). || اعتکاف کردن در مسجد. (تاج المصادر بیهقی ). به اعتکاف نشستن در مسجد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). به اعتکاف نشستن در مزگت . (ناظم الاطباء). و رجوع به مجاورت شود. || در زنهار کسی شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).



کلمات دیگر: