کلمه جو
صفحه اصلی

محمودآباد

لغت نامه دهخدا

محمودآباد. [ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان انگوران بخش ماه نشان شهرستان زنجان ، واقع در 52هزارگزی جنوب خاوری ماه نشان و 12هزارگزی راه عمومی ، با 131 تن سکنه . آب آن از چشمه سار و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).


محمودآباد. [ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان برخوار بخش حومه ٔ شهرستان اصفهان ، واقع در 13هزارگزی شمال باختر اصفهان و 4هزارگزی شوسه ٔ اصفهان به تهران ، با 1610 تن سکنه . آب آن از قنات و راه آن فرعی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).


محمودآباد. [ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بزچلو از بخش وفس شهرستان اراک ، واقع در 16هزارگزی باختر کمیجان سر راه کمیجان به همدان ، با 740 تن سکنه . آب آن از قنات است و از خسرو بیک اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).


محمودآباد. [ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چمچال بخش صحنه ٔ شهرستان کرمانشاهان ، واقع در 13هزارگزی جنوب باختر صحنه و سه هزارگزی جنوب شوسه ٔ کرمانشاه به همدان ، با 185 تن سکنه . آب آن از گاماسیاب است و در تابستان اتومبیل میتوان بدانجا برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).


محمودآباد. [ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مشیز شهرستان سیرجان ، واقع در 4هزارگزی مشیز و شمال راه شوسه ٔکرمان به سیرجان ، با 200 تن سکنه . آب آن از قنات و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).


محمودآباد. [ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خدابنده لو از بخش قیدار شهرستان زنجان ، واقع در 17هزارگزی جنوب خاوری قیدار و 11هزارگزی راه عمومی با 862 تن سکنه . آب آن از خررود و راه آن مالرو است و از طریق حصار به سختی اتومبیل میرود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).


محمودآباد. [ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خفرک بخش زرقان شهرستان شیراز، واقع در 70هزارگزی شمال خاور زرقان و 4هزارگزی راه فرعی خفرک به توابع ارسنجان ، با 179 تن سکنه . آب آن از چشمه و قنات وراه آن فرعی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).


محمودآباد. [ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان زنجانرود بخش مرکزی شهرستان زنجان ، واقع در 35هزارگزی شمال باختری زنجان سر راه عمومی ارمغانخانه ، با 69 تن سکنه . آب آن از قنات و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).


محمودآباد. [ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سربند پائین بخش سربند شهرستان اراک ، واقع در 28هزارگزی جنوب باختری آستانه و 18هزارگزی باختر ایستگاه فوزیه ، با 235 تن سکنه . آب آن از قنات و چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).


محمودآباد. [ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سلکی شهرستان نهاوند، واقع در 28هزارگزی باختر شهر نهاوند و 6هزارگزی مادس بان ، با 120 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).


محمودآباد. [ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سمیرم پائین بخش حومه ٔ شهرستان شهرضا، واقع در 18هزارگزی جنوب باختر شهرضا متصل به راه ماشین رو دهاقان به شهرضا، با 300 تن سکنه . آب آن از قنات و راه آن اتومبیل رو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).


محمودآباد. [ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قره باغ بخش مرکزی شهرستان شیراز، واقع در 76هزارگزی جنوب باختر شیراز و سه هزارگزی راه فرعی شیراز به کیان آباد قره باغ ، با 80 تن سکنه . آب آن از قنات و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).


محمودآباد. [ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گل تپه ٔ فیض اﷲ بیگی بخش مرکزی شهرستان سقز، واقع در 26هزارگزی خاور سقز به سنندج و یک هزارگزی شمال شوسه ٔ سقز، با 80 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).


محمودآباد. [ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مهربان بخش کبودرآهنگ شهرستان همدان ، واقع در 86هزارگزی شمال باختری قصبه ٔ کبودرآهنگ کنار شوسه ٔ همدان به بیجار، با 241 تن سکنه و آب آن از قنات و رودخانه تأمین میشود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).


محمودآباد. [ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میبد بخش اردکان شهرستان یزد، واقع در 5هزارگزی جنوب اردکان متصل به راه فرعی میبد به اردکان با 1180 تن سکنه آب آن از قنات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).


محمودآباد. [ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میش خاص بخش بدره ٔ شهرستان ایلام ، واقع در23هزارگزی جنوب خاور ایلام و سه هزارگزی جنوب راه مالرو بدره به ایلام ، با 250 تن سکنه . آب آن از هفت آب و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).


محمودآباد. [ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان وبخش خفر شهرستان جهرم ، واقع در 22هزارگزی شمال باختری باب انار و 1هزارگزی جنوب شوسه ٔ شیراز به جهرم ، با 256 تن سکنه . آب آن از چشمه و رودخانه ٔ قره آغاج و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).


محمودآباد. [ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان هره دشت بخش مرکزی شهرستان طوالش ، واقع در 17 هزا گزی شمال هشت پر سر راه شوسه ٔ انزلی به آستارا، با 330 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ هره دشت و چشمه تأمین میشود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).


محمودآباد. [ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان کاشان ، واقع در 13هزارگزی شمال باختری کاشان ، با 350 تن سکنه . آب آن از قنات وراه آن فرعی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).


محمودآباد. [ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ده تازیان بخش مشیز شهرستان سیرجان ، واقعدر 48هزارگزی جنوب خاوری مشیز و 2هزارگزی جنوب خاوری راه فرعی ده تازیان به بهرامجرد. آب آن از قنات و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).


محمودآباد. [ م َ ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکزدهستان دهلمرستاق و هزارپی بخش مرکزی شهرستان آمل ، واقع در 21هزارگزی شمال باختری آمل سر راه آمل به بابلسر و چالوس ، با 1000 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ هراز تأمین میشود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).


محمودآباد. [ م َ ](اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان شیراز، واقع در 15هزارگزی جنوب خاور شیراز و 3هزارگزی شوسه ٔ شیراز به پل فسا، با 157 تن سکنه . آب آن از قنات تأمین میشود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).


محمودآباد. [م َ ] (اِخ ) دهی است از بخش حومه ٔ شهرستان یزد، واقعدر سه هزارگزی شمال باختر یزد متصل به راه فرعی محمودآباد به یزد، با 1722 تن سکنه . آب آن از قنات و راه آن ارابه رو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).


محمودآباد. [م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سامن شهرستان ملایر، واقع در 21هزارگزی جنوب شهر ملایر و 5هزارگزی خاور شوسه ملایر به بروجرد، با 190 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).


محمودآباد. [ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بیشه ٔ بخش مرکزی شهرستان بابل ، واقع در 2هزارگزی شمال خاوری بابل و 500 گزی شوسه ٔ بابل به شاهی ، با شصت تن سکنه . آب آن از نهر سریجه از شعب رود بابل تأمین میشود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).


محمودآباد. [ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اسفندآباد بخش قروه ٔ شهرستان سنندج ، واقع در 23هزارگزی باختر قروه و 15هزارگزی جنوب شوسه ٔ قروه به سنندج ، با 90 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . در تابستان اتومبیل می توان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).



کلمات دیگر: