نااستدن . [ اِ ت َ دَ ] (مص منفی ) مقابل استاندن . نگرفتن . || ناایستاندن . || ناایستادن . نااستادن . توقف نکردن . برپانماندن . رجوع به ایستادن و استادن و استاندن شود.
نااستدن
لغت نامه دهخدا
کلمات دیگر:
نااستدن . [ اِ ت َ دَ ] (مص منفی ) مقابل استاندن . نگرفتن . || ناایستاندن . || ناایستادن . نااستادن . توقف نکردن . برپانماندن . رجوع به ایستادن و استادن و استاندن شود.