کلمه جو
صفحه اصلی

نمک زار

فرهنگ معین

(نَ مَ) (اِمر.) 1 - جایی که در آن نمک بسیار است ، شوره زار. 2 - معدن نمک .


لغت نامه دهخدا

نمک زار. [ ن َ م َ ] (اِ مرکب ) زمین شور که در آن نمک فراوان باشد. (ناظم الاطباء). شورستان . مَمْلَحة. مَلاّحة. نمکسار. (یادداشت مؤلف ). شوره زار. (فرهنگ فارسی معین ) :
چون بیابان سوخته رویش ز اشک شور گرم
چون به تابستان نمک زار بیابان آمده .

خاقانی .


گر نمک زاری شود گیتی به جاست
با جراحت های خندان می روم .

طالب (از آنندراج ).


نروید سبزه در هر جا نمک زاری است حیرانم
که خط چون سبز و خرم می کند لعل لب او را.

کلیم (از آنندراج ).


|| کان و معدن نمک . (ناظم الاطباء).


کلمات دیگر: