بدرستی، حقیقتاً، کاملاً، نهمار
واقعاً
مترادف و متضاد
فرهنگ معین
(قِ عن ) [ ع . ] (ق .) در واقع ، در حقیقت ، حقیقتاً.
لغت نامه دهخدا
واقعاً. [ ق ِ عَن ْ ] (ع ق ) در حقیقت . بحقیقت . حقیقةً. درواقع. فی الواقع. براستی . رجوع به واقع شود.
فرهنگ فارسی ساره
به راست
کلمات دیگر: