مترادف متفرقه : پراکنده، ناهمگون، نامربوط، متفرق ، غیررسمی
متضاد متفرقه : همگون
برابر پارسی : گوناکون، جور به جور، پراکنده
miscellaneous, sundry
miscellaneous, odd, potpourri, sundry, whatnot
پراکنده، ناهمگون، نامربوط، متفرق ≠ همگون
۱. پراکنده، ناهمگون، نامربوط، متفرق ≠ همگون
۲. غیررسمی
متفرقة. [ م ُ ت َ ف َرْ رِق َ ] (ع ص ) تأنیث متفرق . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). جداگانه . پراکنده : و قال یا بنی لاتدخلوا من باب واحد و ادخلوا من ابواب متفرقة ... . (قرآن 67/12). || دسته ای از نگهبانان مخصوص سلطان عثمانی در قرارگاههای دربار قدیم تر»، که دارای وظایف [= مقرّری ] و موقع خاصی بوده اند . (از دایرةالمعارف اسلامی ). || نیزه دار و کماندار که در سفر ملازم پادشاه می باشند. || اسب یدک . || متفرقه . از هم پاشیده . || پراکنده . جدا. گوناگون . مختلف . (ناظم الاطباء). || در تداول امروز، اشخاص بیگانه . اشخاص غیر مربوطبه جا و یا دستگاهی : ورود افراد متفرقه ممنوع است .
درهم