مترادف متملق : تملق گو، چاپلوس، چرب زبان، زبان به مزد، سالوس، کاسه لیس، مجیزگو، مداهنه گر
برابر پارسی : چاپلوس، چرب زبان، زبان باز
fawner, flattering
unctuous, flatterer, obsequious, subservient, sycophant, toady
صفت تملقگو، چاپلوس، چربزبان، زبانبهمزد، سالوس، کاسهلیس، مجیزگو، مداهنهگر
تملقگو، چاپلوس، چربزبان، زبانبهمزد، سالوس، کاسهلیس، مجیزگو، مداهنهگر
چاپلوس