کلمه جو
صفحه اصلی

گچه

فرهنگ فارسی

( صفت ) کسی که زبان او بفصاحت جاری نباشد .

فرهنگ معین

(گَ چِ ) (ص . ) کسی که نتواند روان و فصیح سخن بگوید.

لغت نامه دهخدا

گچه. [ گ َ چ َ / چ ِ ] ( ص ) کسی را گویند که زبان او به فصاحت جاری نباشد و به این معنی با تشدید ثانی هم بنظر آمده است. ( برهان ). کسی که فصیح سخن نتواند گفت. ( آنندراج ). بر فصاحت جاری نباشد. ( جهانگیری ). در سبزوار گچه بمعنی شخص کم عقل نافصیح و نیز لفظی است که با آن بزها را میخوانند. ( فرهنگ نظام ). در گلپایگان ، گچی گچی کلمه ای است که با آن گاوها را میخوانند.

فرهنگ عمید

کسی که نتواند فصیح سخن بگوید.

دانشنامه عمومی

گچه، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان فیروزکوه در استان تهران ایران است.
این روستا در دهستان حبلرود قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۸۵ نفر (۵۱خانوار) بوده است.

گویش مازنی

/geche/ واژه ای که برای راندن گاو و گوساله بر زبان رانند

واژه ای که برای راندن گاو و گوساله بر زبان رانند



کلمات دیگر: