کلمه جو
صفحه اصلی

متعهد


برابر پارسی : پایبند، پذیرنده، هم آوا

فارسی به انگلیسی

bound, engagé, guarantee, sponsor, surety, warrantor, (one) who undertakes, engag

(one) who undertakes


bound, engagé, guarantee, sponsor, surety, warrantor


فارسی به عربی

تعهد , ضامن

مترادف و متضاد

warranter (اسم)
شاهد، ضامن، متعهد، گواه

underwriter (اسم)
متعهد، بیمه گر، تقبل کننده

undertaker (اسم)
متعهد، مقاطعه کار کفن ودفن، جواب گو، کارگیر، عزیمت کن

promisor (اسم)
متعهد، وعده دهنده

warrantor (اسم)
کفیل، ضامن، متعهد، تعهد کننده

undertaking (صفت)
مسئول، متعهد، متقبل

engaged (صفت)
نامزد شده، مشغول، متعهد، سفارش شده

promising (صفت)
متعهد، امید بخش، نوید دهنده

فرهنگ فارسی

کسی که عهدوپیمان ببندد، کسی که امری راعهده دارشودمتعهدله:کسی که عهدوپیمان بنفع اوبسته شده است
( اسم ) آنکه عهد و پیمان بندد کسی که اجرای کاری را بعهده گیرد عهده دار : بند. در گاه متعهد جمیع امور آن عالی جاهان و لشکریان و سپاهیان میشود . جمع: متعهدین .

فرهنگ معین

(مُ تَ عَ هِّ ) [ ع . ] (اِفا. ) ۱ - ضامن ، برعهده گیرنده . ۲ - دارای حس مسئولیت در برابر ادای وظیفه .

لغت نامه دهخدا

متعهد. [ م ُ ت َ ع َهَْهَِ ] ( ع ص ) تیمار دارنده. ( ناظم الاطباء ). || پیوسته مشغول به یک کار و مواظب در کار. ( ناظم الاطباء ). || هم عهد و عهد گیرنده و ضامن. ج ، متعهدین. ( ناظم الاطباء ). آن که عهد و پیمان بندد و اجرای کاری رابعهده گیرد تا انجام دهد : بنده درگاه متعهد جمیع امور آن عالی جاهان و لشکریان و سپاهیان میشود. ( مجمل التواریخ گلستانه ص 201 ).
- متعهد شدن ؛ پیمان کردن. پیمان بستن. تعهد کردن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ عمید

۱. دارای عهدوپیمان برای انجام وظیفه.
۲. کسی که امری را عهده دار شود، دارای تعهد.

دانشنامه عمومی

متعهد (فیلم). متعهد (به انگلیسی: Committed) فیلمی محصول سال ۲۰۰۰ و به کارگردانی لیزا کروگر است. در این فیلم بازیگرانی همچون هدر گراهام، کیسی افلک، لوک ویلسون، گوران ویسنجیک، پاتریشیا ولاسکوئز، آلفونسو آرائو، مارک روفالو، کلیا دووال، سامر فینیکس، کیم دیکنز، آرت آلکساکیس، جان استوارت ایفای نقش کرده اند.
۲۱ ژانویه ۲۰۰۰ (۲۰۰۰-01-۲۱) (ساندنس)
۱۸ آوریل ۲۰۰۰ (۲۰۰۰-04-۱۸)

[مُ تَِ عَ هْ هِ د] (عر. ص.)1.دارای تعهد که وفاداری به پیمان باشد 2.سوگند خورده برای وفادار ماندن به عهد


فرهنگ فارسی ساره

پایبند


واژه نامه بختیاریکا

روزِمین

پیشنهاد کاربران

این واژه تازى ( اربى ) است و سپارش مى شود بجاى آن از واژه هاى پدیستان Padistan ( پهلوى: متعهد ، وعده کننده ) ، توختار Tuxtar ( پهلوى: متعهد ، وفاکننده ، اداکننده ) ، ایکانگ ikanag ( باوفا ، متعهد ) ، خویشکار Xishkar ( پهلوى: متعهد ، وظیفه شناس ) ، گرفتارومندGereftaromand
( مسئول ، متعهد ، مأمور ) بهره بجویید

ضمانت، ضامن،

ملتزم

پایند هم به همین ماناک و چم میباشد

متعهد: پایبند، هم آوا
متعهد شدند: پایبند شدند
مثال در جمله:
مسلمانان و یهودیان متعهد شدند که به پیمان نامه عمل کنند


کلمات دیگر: