کلمه جو
صفحه اصلی

متولد شدن


مترادف متولد شدن : به دنیاآمدن، زاده شدن، ولادت یافتن ، هستی یافتن، به وجود آمدن، ایجاد شدن

متضاد متولد شدن : مردن، ازدنیا رفتن، از دنیا رخت بربستن

برابر پارسی : زاده شدن

مترادف و متضاد

۱. به دنیاآمدن، زاده شدن، ولادت یافتن ≠ مردن، ازدنیا رفتن، از دنیا رخت بربستن
۲. هستییافتن، به وجود آمدن، ایجاد شدن


فرهنگ فارسی

( مصدر ) زاییده شدن بوجود آمدن : از جانور آنچه از عفونات متولد شود چون انواع کرم و مگس بی حس نباشند ...

واژه نامه بختیاریکا

زِمار آویدِن؛ وا کَهنِستِن

پیشنهاد کاربران

All peaple cry when they born


کلمات دیگر: