کلمه جو
صفحه اصلی

جفنه

فرهنگ فارسی

الاصغر بن منذر اکبر امیر غسانی بود که مردم بادیه الشام به اطاعت او در آمدند . وی مردی سخت گیر و خونریز بود و گویند به سبب سوزاندن حیره به محرق ملقب گردید .

لغت نامه دهخدا

( جفنة ) جفنة. [ ج َ ن َ ] ( ع اِ ) واحدجَفن است به معنی شاخ رز. ( از اقرب الموارد ). || بیخ رز. ( مهذب الاسماء ). || کاسه بزرگ. ( بحر الجواهر ) ( دهار ) ( ترجمان علامه جرجانی ) ( مهذب الاسماء ) : و مراد به جفنة لاوکی است که عرب در آنجا مثل لاخشه و رشته و چنگال و دیگر انعام طعام خورند و مشهور است در میانه ایشان. ( تاریخ قم ص 275 ). رجوع به جفان شود. || کاسه چوبین. ( بحرالجواهر ). || چاه کوچک. چاه خرد. ( مهذب الاسماء ) ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || خمرة. خمر. شراب. باده. می. نبیذ. ( از اقرب الموارد ). || ( ص ) مرد سخی. ( منتهی الارب ). کریم. ( اقرب الموارد ). ج ، جِفَن و جِفان و جَفَنات.

جفنة. [ ج َ ن َ ] ( اِخ ) ابن عمرو مزیقیأبن عامر ماءالسمأبن حارثة الغطریف. از قبیله ازد کهلان ، امیرغسانی و از قدماء جاهلیان است. گویند وی نخستین کسی است که فرمانروایی غسانیان را در نواحی جنوب شام بر عهده گرفت و امراء غساسنه ( غسانیان ) بوی منسوبند و آنان را آل جفنة گویند. حسان گفته است :
«اولاد جفنة حول قبر أبیهم...»
امیرنشین این خانواده الجابیة از قریه های جولان ( میان دمشق و مزیریب ) بود پس از آنکه بر کنار اردن و وادی یرموک جنوبی دست یافتند قلمرو حکومت آنان تا تدمر و کنار شمالی فرات بسط یافت. جفنة از دلاوران و شجاعان بنام بود و با ضجاعم ( امراء بلقاء و حوران ) جنگ کرد و آنان را مقهور ساخت. وی آثار بسیار بنا کرد و مدت حکومت او طولانی شد. خزرجی گوید: چون جفنةبن عمرو پس از ملوک سلیحی قضاعة به فرمانروائی شام رسید قضاعة و جز آنان مطیع وی شدند. وی دمشق و قراء آنرا بنا نهاد و تعدادی چشمه احداث کرد. نویری نویسد که مدت فرمانروایی بنی جفنة 616 سال بود تا زمان عمربن خطاب و مجموع کسانی که در این خاندان به فرمانروایی رسیدند 37 تن بودند. ( الاعلام زرکلی ج 2 ). ونیز رجوع به آل جفنة شود.

جفنة. [ ج َ ن َ ] ( اِخ ) الاصغربن منذر اکبر، امیر غسانی بود که مردم بادیةالشام به اطاعت او درآمدند. وی مردی سخت گیر و خونریز بود و گویند به سبب سوزاندن حیرة به محرق ملقب گردید. جفنة در حدود قرن سوم میلادی یا پس از آن میزیست و الاَّلوسی گوید که وی دست تجاوز به بنی ضبة ( طوائف ایاد و تغلب ) دراز کرد. زیدالفوارس ضبی در بزاخة او را به قتل آورد. ( الاعلام زرکلی ج 2 ).

جفنة. [ ج َ ن َ ] (اِخ ) ابن عمرو مزیقیأبن عامر ماءالسمأبن حارثة الغطریف . از قبیله ٔ ازد کهلان ، امیرغسانی و از قدماء جاهلیان است . گویند وی نخستین کسی است که فرمانروایی غسانیان را در نواحی جنوب شام بر عهده گرفت و امراء غساسنه (غسانیان ) بوی منسوبند و آنان را آل جفنة گویند. حسان گفته است :
«اولاد جفنة حول قبر أبیهم ...»
امیرنشین این خانواده الجابیة از قریه های جولان (میان دمشق و مزیریب ) بود پس از آنکه بر کنار اردن و وادی یرموک جنوبی دست یافتند قلمرو حکومت آنان تا تدمر و کنار شمالی فرات بسط یافت . جفنة از دلاوران و شجاعان بنام بود و با ضجاعم (امراء بلقاء و حوران ) جنگ کرد و آنان را مقهور ساخت . وی آثار بسیار بنا کرد و مدت حکومت او طولانی شد. خزرجی گوید: چون جفنةبن عمرو پس از ملوک سلیحی قضاعة به فرمانروائی شام رسید قضاعة و جز آنان مطیع وی شدند. وی دمشق و قراء آنرا بنا نهاد و تعدادی چشمه احداث کرد. نویری نویسد که مدت فرمانروایی بنی جفنة 616 سال بود تا زمان عمربن خطاب و مجموع کسانی که در این خاندان به فرمانروایی رسیدند 37 تن بودند. (الاعلام زرکلی ج 2). ونیز رجوع به آل جفنة شود.


جفنة. [ ج َ ن َ ] (اِخ ) الاصغربن منذر اکبر، امیر غسانی بود که مردم بادیةالشام به اطاعت او درآمدند. وی مردی سخت گیر و خونریز بود و گویند به سبب سوزاندن حیرة به محرق ملقب گردید. جفنة در حدود قرن سوم میلادی یا پس از آن میزیست و الاَّلوسی گوید که وی دست تجاوز به بنی ضبة (طوائف ایاد و تغلب ) دراز کرد. زیدالفوارس ضبی در بزاخة او را به قتل آورد. (الاعلام زرکلی ج 2).


جفنة. [ ج َ ن َ ] (ع اِ) واحدجَفن است به معنی شاخ رز. (از اقرب الموارد). || بیخ رز. (مهذب الاسماء). || کاسه ٔ بزرگ . (بحر الجواهر) (دهار) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (مهذب الاسماء) : و مراد به جفنة لاوکی است که عرب در آنجا مثل لاخشه و رشته و چنگال و دیگر انعام طعام خورند و مشهور است در میانه ٔ ایشان . (تاریخ قم ص 275). رجوع به جفان شود. || کاسه ٔ چوبین . (بحرالجواهر). || چاه کوچک . چاه خرد. (مهذب الاسماء) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || خمرة. خمر. شراب . باده . می . نبیذ. (از اقرب الموارد). || (ص ) مرد سخی . (منتهی الارب ). کریم . (اقرب الموارد). ج ، جِفَن و جِفان و جَفَنات .


دانشنامه آزاد فارسی

جَفْنه (Jaffna)
مرکز بخش جفنه در استان شمالی۱، در سری لانکا، با ۱۲۹هزار نفر جمعیت (۱۹۹۰). کانون ملی گرایی تامیل های هندو۲ و صحنۀ شورش های متعدد در دهۀ ۱۹۸۰ است. ۳۰هزار تامیلی در جنگی دوازده ساله بین سربازان دولتی و ببرهای تامیل۳ برای ایجاد سرزمین مستقل ئیلام۴، در رأس شمالی سری لانکا، کشته شدند. مذاکرات صلح در آوریل ۱۹۹۵ به شکست انجامید. پیش از نزدیک شدن سربازان سری لانکایی به جفنه، تامیل ها در نوامبر ۱۹۹۵ این شهر را ترک کردند. جفنه در دسامبر ۱۹۹۵ در اختیار نیروهای دولتی قرار گرفت.
Northern ProvinceHindu TamilTamil TigersEelam

واژه نامه بختیاریکا

( جُفنِه ) سفره؛ اسباب سُفره
( جُفنه ) لگن چوبی

پیشنهاد کاربران

ناندان بزبان مهلی بوشهری

واژه ای به لهجه گتوندی است به معنی ظرفی چوبی شبیه دیگ که نان در آن نگه داری می کردند. ظرف نان

به گویش لری بختیاری یعنی ناندان
یکی از قله های بلند زرد کوه هم در گویش بختیاری به نام جفنه است وچاله آن هیشه برف دارد

در گویش برخی از مناطق استان بوشهر به ظرفی که با الیاف نخل بافته می شود و در آن نان نگه می دارند جُفنه ( ضم اول، سکون دوم و کسر آخر ) می گویند.

طشت چوبی، که در عصر نبوت برای برداشتن آب، وضوء و غسل استفاده میشد. اغتسل بعض ازواج النبی صلی الله علیه و آله فی جفنة. . .


کلمات دیگر: