کلمه جو
صفحه اصلی

چو چو

فرهنگ فارسی

خلال دندان ٠ دندان کاو ٠ این کلمه در رشت و بندر پهلوی و انزلی متداولست ٠
گنجشک و عصفور است

لغت نامه دهخدا

چوچو. ( اِ ) گنجشک و عصفور است. چغو. چغوک. ( ناظم الاطباء ).

چوچو. ( اِ ) خلال دندان. دندان کاو. این کلمه در رشت و بندر انزلی متداولست. ( یادداشت مؤلف ).

دانشنامه عمومی

چو چو یا به اختصار چو (به چینی: |獢) (به انگلیسی: Chow Chow) یک نژاد سگ اشرافی است که منشأ آن را چین شمالی می دانند؛یکی از دلایل معروف بودن این نژاد زبان آبی و پاهای عقبی صاف اوست که باعث خرامیدنش می شود. همچنین در قسمت پشت سر دارای یال می باشد که به آن چهره ای شیر مانند می بخشد. به همین جهت در گذشته مورد توجه امپراطوران چین بوده است.چو چو پاهای عقبی بسیار صافی دارد.   چوچو پوشش بسیار متراکم و قرمز رنگی دارد.   یک چوچو زبان ارغوانی-سیاه رنگی دارد.   یک چوچو با پوشش قهوه ای تیره   یک چوچو با پوشش کرم رنگ   یک توله چوچو   یک چوچو از نیم رخ سگ قوی هیکلی است .
وزن در نرها: 20-32 کیلوگرم
وزن در ماده ها: 20-32 کیلوگرم
ارتفاع در نرها: 46-56 سانتیمتر

واژه نامه بختیاریکا

سک سک
( چِو چِو ) شایعه

پیشنهاد کاربران

همچنین ن. ک به �چاوچاو� دومعنی دارد: 1 - ناله و زاری 2 - سر و صدای پرنده ای کوچک مانند گنجشک هنگامی که پرندة دیگر به او حمله کند یا کسی به لانة او تجاوز نماید تا بچه اش را بگیرد. ( فرهنگ معین )

در فرهنگ شفاهی کوهنشینان سرزمین استرآباد ( ارتفاعات جنوبی شهر گرگان کنونی در استان گلستان ) چوب را �چو� تلفظ کرده و روایت می‏کنند روزی چوپانی در کنار رودخانه ای نشسته و به خواب میرود، پس از مدتی آب رودخانه طغیان کرده و چوبدست چوپان را - که برای چوپانان حائز اهمیت است - با خود میبرد. پرنده‏ ای کوچک که روی شاخه درختی بالای سر چوپان نشسته با سر دادن آواز �چوچو� ( یعنی چوب چوب ) ] چوپان را خبردار میکند. از آن زمان به بعد این پرنده را �چوچو� میخوانند.


کلمات دیگر: