جون
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
( صفت ) سیاه .
ابن قتاده از صحابیان یا تابعیان است
ستارۀ متغیر اپسیلون دب اکبر که زیرغولی از ردۀ الف صفر با قدر 1/8 است و در فاصلۀ 65 سال نوری از زمین قرار دارد
فرهنگ معین
(جَ وَ ) (اِ. ) چوبی که در زیر آن غلطک ها نصب کرده و بر گردن گاو می بستند و بر بالای غله ای که از کاه جدا نشده بود می گرداندند تا غله از کاه جدا شود.
(جُ) [ ع . ] (ص .) سیاه .
(جَ وَ) (اِ.) چوبی که در زیر آن غلطک ها نصب کرده و بر گردن گاو می بستند و بر بالای غله ای که از کاه جدا نشده بود می گرداندند تا غله از کاه جدا شود.
لغت نامه دهخدا
جون . [ ج ُ وَ ] (ع اِ) ج ِ جونة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به جونة شود.
جون. [ ج َ وَ ] ( اِ ) چوبی باشد که در زیر آن غلطکها نصب کنند و بر گردن گاو بندند و بر بالای غله ای که از کاه جدا نشده باشد بگردانند تا غله از کاه جدا شود. ( برهان ) . || یواشن. منسفه ، آن پنجه ایست که بدان خرمن باد دهند. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).
جون. ( ع اِ ) ( اصطلاح جغرافیا ) قطعه ای از دریا که بسیار در خشکی وارد شود. ( از محیطالمحیط ). خلیج. رجوع به خلیج شود. || ج ِ جَون. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). رجوع به جَون شود.
جون. [ ج ُ وَ ] ( ع اِ ) ج ِ جونة. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به جونة شود.
جون. [ ج َ ]( اِخ ) بنوالجون ؛ قبیله ایست از ازد. ( منتهی الارب ).
جون. [ ج َ ] ( اِخ ) نام رودخانه ایست عظیم در هندوستان. ( برهان ).
جون. [ ج َ ] ( اِخ ) ابن قتادة. از صحابیان یا تابعیان است. ( منتهی الارب ).
جون . [ ج َ وَ ] (اِ) چوبی باشد که در زیر آن غلطکها نصب کنند و بر گردن گاو بندند و بر بالای غله ای که از کاه جدا نشده باشد بگردانند تا غله از کاه جدا شود. (برهان ) . || یواشن . منسفه ، آن پنجه ایست که بدان خرمن باد دهند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
جون . (ع اِ) (اصطلاح جغرافیا) قطعه ای از دریا که بسیار در خشکی وارد شود. (از محیطالمحیط). خلیج . رجوع به خلیج شود. || ج ِ جَون . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به جَون شود.
جون . [ ج َ ] (اِخ ) ابن قتادة. از صحابیان یا تابعیان است . (منتهی الارب ).
جون . [ ج َ ] (اِخ ) نام رودخانه ایست عظیم در هندوستان . (برهان ).
جون . [ ج َ ] (ع ص ، اِ) گیاه سبز مایل بسیاهی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || سرخ . (منتهی الارب ). || سپید. || سیاه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). و این کلمه از اضداد است . (اقرب الموارد). || روز. || سخت سیاه از شتر و اسب . ج ، جون . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). از رنگهای شتر. اگر شتر سخت سیاه باشد جون گفته میشود. (صبح الاعشی ج 2 ص 33). || (مص ) سیاه شدن روی . (اقرب الموارد).
جون . [ ج َ ](اِخ ) بنوالجون ؛ قبیله ایست از ازد. (منتهی الارب ).
فرهنگ عمید
دانشنامه عمومی
جون (روستا)
جون (ستاره)
المقحفی، ابراهیم، احمد ، (مُعجَم المُدُن وَالقَبائِل الیَمَنِیَة) ، منشورات دار الحکمة، صنعاء، چاپ پنجم، وانتشار سال ۱۹۸۵ میلادی به (عربی).
جمعیت آن ( ۵۵ ) نفر (۷ خانوار) می باشد.
مقاصد به تاریخ دسامبر ۲۰۱۷
دانشنامه آزاد فارسی
(یا: حَوَّر، اپسیلون دب اکبر۱) درخشان ترین ستارۀ صورت فلکی دب اکبر. در نزدیکی قطب شمال آسمانی قرار دارد. قطب شمال آسمانی نقطه ای است که در ظاهر، ستاره های قابل مشاهده در نیمکرۀ شمالی بر گرد آن می گردند. این گردش ظاهری ناشی از چرخش محوری زمین است. جَون در بیشتر نقاط نیمکرۀ شمالی، در همه شب های سال در افق شمالی دیده می شود که در حال دور زدن قطب شمال آسمانی است. به همین سبب آن را نوعی ستارۀ پیراقطبی۲ شمالی می دانند. ستاره هایی نظیر جَون، که با چشم غیرمسلح دیده می شوند، به کهکشان راه شیری، تعلق دارند و بیشتر آن ها بسیار درخشان یا به نسبت نزدیک اند. جَون ۶۵ سال نوری از منظومۀ خورشیدی فاصله دارد. برای مقایسه، فاصلۀ دورترین ستاره هایی که به آسانی دیده می شوند به بیش از ۵هزار سال نوری می رسد. جَون در آسمان شبِ زمین با قدر ظاهری۱.۷۷ می درخشد و یکی از ۵۰ ستارۀ درخشان از منظر زمین است. قدر ظاهری۳ میزان درخشش ستاره از دید ناظر زمینی است. دمای سطحی جَون ۱۰,۷۰۰ درجۀ سانتی گراد و حدود دو برابر دمای خورشید است. قطر آن حدود ۴میلیون کیلومتر و تقریباً سه برابر قطر خورشید است. اخترشناسان با توجه به ترکیب شیمیایی، اندازه، و دما، جَون را در ردۀ ستاره های زیرغول۴ قرار می دهند. ستاره ای که به مرحلۀ زیرغول می رسد در پایان نخستین و طولانی ترین مرحله از چرخۀ عمرش قرار دارد. چنین ستاره ای هیدروژن هسته اش را سوخته، و در مرحلۀ سوختن هیدروژن پوستۀ اطرافش است، شاید سوختن هلیوم در هسته اش نیز آغاز شده باشد. این تغییرات ستاره را منبسط و سرد می کند. با تجزیه و تحلیل نور دریافتی از جَون، اخترشناسان دریافته اند که این ستاره را ندیم بسیار کوچک تر و کم فروغ تری همراهی می کند که هر چهار سال یک بار بر گرد جَون مدار می پیماید و این ستاره را به یک دوتایی تبدیل کرده است. همچنین، اخترشناسان دریافته اند که جَون دربردارندۀ مقدار فراوانی از عناصر سنگین اروپیوم۵ و کروم۶ است. این عناصر در جهان، و به خصوص در ستاره ها کمیاب اند.Epsilon Ursae Majoriscircumpolar starapparent magnitudesubgianteuropiumchromium
فرهنگستان زبان و ادب
دانشنامه اسلامی
غلام سیاه ابوذر غفاری که در کربلا به شهادت رسید. جون بن حوی پس از شهادت مولایش ابوذر، به مدینه برگشت و در خدمت اهل بیت درآمد. ابتدا خدمت امیرالمومنین علیه السلام بود. سپس در خدمت امام حسن و امام حسین علیهم السلام و بالاخره در خدمت امام سجاد علیه السلام بود.
در سفر کربلا، از مدینه همراه امام تا مکه و از آن جا به کربلا آمد. چون به اسلحه سازی و اسلحه شناسی آشنا بود، به نقل ابن اثیر و طبری، شب عاشورا هم در کربلا به کار اصلاح سلاح ها اشتغال داشت. با آن که سن او زیاد بود ولی روز عاشورا از سیدالشهدا علیه السلام اذن میدان طلبید. امام او را رخصت داد تا برود و آزادش کرد. ولی او با اصرار، می خواست در روزهای شادی و غم و راحت و رنج، از خاندان پیامبر جدا نشود.
به امام حسین علیه السلام عرض کرد: گرچه نسبم پست و بویم ناخوش و چهره ام سیاه است، ولی می خواهم به بهشت روم و شرافت یابم و روسفید شوم. از شما جدا نمی شوم تا خون سیاهم با خون های شما آمیخته شود. پس از نبرد، وقتی بر زمین افتاد امام خود را به بالین او رساند و چنین دعا کرد: خدایا! رویش را سفید و بویش را معطر کن و او را با نیکان محشور گردان «اللهم بیض وجهه و طیب ریحه واحشره مع الابرار و عرف بینه و بین محمد و آل محمد».
به دعای امام، بویش معطر گشت. امام باقر علیه السلام از امام سجاد علیه السلام روایت می کند که پس از عاشورا که مردم برای دفن کشته ها به میدان می آمدند (و بنی اسد برای دفن شهدا آمدند)، پس از ده روز، بدن جون را در حالی یافتند که بوی مشک از آن به مشام می رسید.
رجزهای مختلفی برای جون نقل شده است. از جمله: کیف تری الکفار ضرب الاسود بالسیف ضربا عن بنی محمد اذب عنهم باللسان والید ارجو به الجنة یوم المورد. که نشان دهنده عمق بینش او در شناخت ولای آل البیت و جبهه کفر امویان و دفاع همه جانبه او از خاندان رسالت است.
گرچه نژادی پست دارم، سربلندم کز جان به قرآن و به عترت پایبندم سرمشق عزت از ابوذر برگرفتم درس غلامی را ز قنبر برگرفتم غیر از تو ای جان جهان، مولا ندارم از دادن جان در رهت پروا ندارم من ریزه خوار خوان احسان شمایم پیوسته سر بر خط فرمان شمایم صد بار اگر جان در رهت بسپارم ای دوست حاشا که دست از دامنت بردارم ای دوست من چون ابوذر باخبر از راز عشقم در جانفشانی کمترین سرباز عشقم بر سینه من دست رد مگذار، مولا از چهره جان پرده ام بردار، مولا بگذار خونم بوی مشک ناب گیرد روی سیاهم جلوه مهتاب گیرد.
...
واژه نامه بختیاریکا
پیشنهاد کاربران
شهید حججی نیز نام این شهید را بر روی لباس رزم خویش نوشته بود.
شیعیان نیجریه به داشتن این شهید بزرگوار در سپاهیان امام حسین علیه السلام به خود میبالند.
( الاسود الیحمومی ) احتمالا جون به دلیل برده بودن نام نداشته و این نام را بخاطر چهره او برایش انتخاب کرده اند. چهره سیاه مایل به سرخ
یعنی روح
و روح انسان همیشه پاک و مقدس بوده
مگر انسان پلید که روحش پلید و اهریمن است
در گویش جنوبی به چیزی که زیبا و درست باشد میگوییم جون یا جُِن . . .
آی جون هم یعنی روح نواز . . .
البته در اکثریت طوایف همان هاون گویند.
جَوِن کلمه ای فارسی در معنی هاون است.