کلمه جو
صفحه اصلی

کنفت

فارسی به انگلیسی

dirty, soiled, disgraced, shop - soiled, [fig.] disgraced

shop - soiled, dirty, [fig.] disgraced


فرهنگ فارسی

چرکین، کثیف، ضایع، شرمسار، کرفت هم گفته شده
( صفت ) ۱ - شرمزده و افسرده وجه. خود را از دست داده : دختر یک باره کنف شد و احساس حقارت شدیدی کرد . ۲ - دارای چین و چروک و کثیف شده ( پارچه و مانند آن ) .

فرهنگ معین

(کِ نِ ) (ص . ) (عا. ) شرمسار، خجل .

لغت نامه دهخدا

کنفت. [ ک ِ ن ِ ] ( ص ) سرشکسته و خوار و خفیف و دمق شده. اصلاً این صفت برای غیرذی روح و به معنی کثیف است : پارچه کنفت ، کاغذ کنفت ، کتاب کنفت. امابعد بر سبیل توسع برای انسان نیز به کار رفته است. ( فرهنگ لغات عامیانه جمال زاده ). کنف. ( فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کنف و کنفت شدن و کنفت کردن شود.

کنفة. [ ک َ ن َ ف َ ]( ع اِ ) ناحیه و کرانه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ): کنفة الابل. ناحیتها و جانبها. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

کنفت . [ ک ِ ن ِ ] (ص ) سرشکسته و خوار و خفیف و دمق شده . اصلاً این صفت برای غیرذی روح و به معنی کثیف است : پارچه ٔ کنفت ، کاغذ کنفت ، کتاب کنفت . امابعد بر سبیل توسع برای انسان نیز به کار رفته است . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ). کنف . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کنف و کنفت شدن و کنفت کردن شود.


فرهنگ عمید

۱. چرکین، کثیف.
۲. [عامیانه] ضایع.
۳. شرمسار.

پیشنهاد کاربران

کِنِفت
در گویش یزدی آبرو ریخته _ شرمنده

آبرو ریخته – شرمنده


کلمات دیگر: