ballyhoo, commotion, discord, horseplay, hullabaloo, hurly-burly, noise, noisiness
سروصدا
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
انفجار , اهتمام , صخب , ضوضاء
مترادف و متضاد
المشنگه، جنجال، دادوفریاد، شلوغی، غریو، غوغا، همهمه، هنگامه ≠ سکوت، آرامش
فرهنگ فارسی
صدای بیشازحد هواگَرد که موجب آزار باشد
کلمات دیگر: