مترادف مقننه : قانونگزاری
متضاد مقننه : مجریه
برابر پارسی : آیینگذاری
قانونگزاری ≠ مجریه
مقننه . [ م ُ ق َن ْ ن َ ن َ / ن ِ ](ع ص ) مُقَنَّن . (ناظم الاطباء). رجوع به مقنن شود.
- شروط مقننه ؛ شرطهای موافق قانون . (ناظم الاطباء).
مقننه . [ م ُ ق َن ْ ن ِ ن َ / ن ِ ] (ع ص ) تأنیث مقنن . رجوع به مقنن شود.
- قوه ٔ مقننه ؛ قوه ای که حق قانونگذاری دارد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به همین ترکیب ذیل «قوه » شود.
- هیئت مقننه ؛ مجموع مردمی که حق وضع قانون دارند. قوه ٔ مقننه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
آیینگذار