کلمه جو
صفحه اصلی

مسلح


مترادف مسلح : تفنگدار، تفنگچی، سلاحدار، شمخالچی ، مجهز

متضاد مسلح : غیرمسلح

برابر پارسی : با سازوبرگ، با جنگ افزار، تفنگدار

فارسی به انگلیسی

armed

فارسی به عربی

حامل السلاح , مسلح

عربی به فارسی

مسلح , مجهز , جنگ اماد


مترادف و متضاد

تفنگدار، تفنگچی، سلاحدار، شمخالچی ≠ غیرمسلح


armed (صفت)
مسلح، مسلحانه، مجهز، جنگ اماد

۱. تفنگدار، تفنگچی، سلاحدار، شمخالچی ≠ غیرمسلح
۲. مجهز


فرهنگ فارسی

سلاحدار، سلاح پوشیده، کسی که سلاح جنگ باخوددارد
( اسم ) آنکه بسلاح جنگی مجهز گردیده سلاح دار .
جایی که از اعمال مدینه نزدیک به غمره

فرهنگ معین

(مُ سَ لَّ ) [ ع . ] (اِمف . ) سلاح پوشیده ، سلاح دار، دارای اسلحه .

لغت نامه دهخدا

مسلح. [ م َ ل َ ] ( ع اِ ) مسلحة. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). ج ، مَسالح. و رجوع به مسلحة شود.

مسلح. [ م َ ل َ ] ( اِخ ) جائی است از اعمال مدینه نزدیک به غَمرَه. ( از معجم البلدان ) :
در میان سنگلاخ مسلح و غمره ز شوق
خار و حنظل گلشکرهای صفاهان دیده اند.
خاقانی.
بر پانزده میل از افیعیه تا مسلح در او برکه هاست و چاههاست... بر چهارده میل از مسلح تا غمره در او برکه هاست و چاههاست و بعضی میقات را به مسلح شمارند. ( نزهة القلوب چ لیدن مقاله سوم ص 168 ).

مسلح. [ م ُ س َل ْ ل َ ] ( ع ص ) سلاح پوشیده و شمشیربسته. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). مؤدی. ( منتهی الارب ). سلاح دار و صاحب سلاح. ( آنندراج ). باسلاح. بااسلحه. سلاح بر تن راست کرده. آن که سلاح دارد. باساز جنگ.( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). سلاح پوشیده و سلاح دار و کسی که با خود آلت جنگ برمی دارد. ( ناظم الاطباء ).
- صلح مسلح ؛ دوره 43ساله بین سنوات 1871-1914 م. که دولت های آلمان ، فرانسه ، روسیه ، انگلیس ، ایتالیاو اتریش به تقویت قوای نظامی خود می پرداختند و خود را برای جنگ آماده می نمودند. دولت فرانسه در این دوره بیش از سایر دول ملتهب و نگران بود، خصوصاً برای پس گرفتن دو ناحیه آلزاس و لورن از آلمان و نیز جبران معاهده فرانکفورت که در فوریه سال 1871 م. بر اثر شکست ناپلئون سوم با آلمان بسته شده بود و نواحی آلزاس و لورن در اختیار آلمان قرار گرفته بود.
- چشم مسلح ؛ چشمی که با دوربین یاتلسکوپ یا عینک و مانند آن چیزی را مورد معاینه و مشاهده قرار دهد.
- مسلح ساختن ؛ آراستن با جنگ افزارها، چنانکه اسلحه دار کردن ، قشونی را برای جنگ آماده کردن و یا مردی را سلاح دادن.
- مسلح شدن ؛ اسلحه پوشیدن. سلاح پوشیدن. آماده برای جنگ شدن.
- مسلح کردن ؛ مسلح ساختن. باسلاح کردن. قشونی را برای جنگ ساز و برگ دادن.
|| توسعاً چیزی که با آلات و ادوات محکم و قوی و دقیق مجهز و آماده شده.
- بتون مسلح ؛ بتونی که در داخل آن میله های آهنی جهت استحکام بیشتر بنا کار گذاشته باشند.

مسلح . [ م َ ل َ ] (اِخ ) جائی است از اعمال مدینه نزدیک به غَمرَه . (از معجم البلدان ) :
در میان سنگلاخ مسلح و غمره ز شوق
خار و حنظل گلشکرهای صفاهان دیده اند.

خاقانی .


بر پانزده میل از افیعیه تا مسلح در او برکه هاست و چاههاست ... بر چهارده میل از مسلح تا غمره در او برکه هاست و چاههاست و بعضی میقات را به مسلح شمارند. (نزهة القلوب چ لیدن مقاله ٔ سوم ص 168).

مسلح . [ م َ ل َ ] (ع اِ) مسلحة. (یادداشت مرحوم دهخدا). ج ، مَسالح . و رجوع به مسلحة شود.


مسلح . [ م ُ س َل ْ ل َ ] (ع ص ) سلاح پوشیده و شمشیربسته . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مؤدی . (منتهی الارب ). سلاح دار و صاحب سلاح . (آنندراج ). باسلاح . بااسلحه . سلاح بر تن راست کرده . آن که سلاح دارد. باساز جنگ .(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). سلاح پوشیده و سلاح دار و کسی که با خود آلت جنگ برمی دارد. (ناظم الاطباء).
- صلح مسلح ؛ دوره ٔ 43ساله ٔ بین سنوات 1871-1914 م . که دولت های آلمان ، فرانسه ، روسیه ، انگلیس ، ایتالیاو اتریش به تقویت قوای نظامی خود می پرداختند و خود را برای جنگ آماده می نمودند. دولت فرانسه در این دوره بیش از سایر دول ملتهب و نگران بود، خصوصاً برای پس گرفتن دو ناحیه ٔ آلزاس و لورن از آلمان و نیز جبران معاهده ٔ فرانکفورت که در فوریه ٔ سال 1871 م . بر اثر شکست ناپلئون سوم با آلمان بسته شده بود و نواحی آلزاس و لورن در اختیار آلمان قرار گرفته بود.
- چشم مسلح ؛ چشمی که با دوربین یاتلسکوپ یا عینک و مانند آن چیزی را مورد معاینه و مشاهده قرار دهد.
- مسلح ساختن ؛ آراستن با جنگ افزارها، چنانکه اسلحه دار کردن ، قشونی را برای جنگ آماده کردن و یا مردی را سلاح دادن .
- مسلح شدن ؛ اسلحه پوشیدن . سلاح پوشیدن . آماده برای جنگ شدن .
- مسلح کردن ؛ مسلح ساختن . باسلاح کردن . قشونی را برای جنگ ساز و برگ دادن .
|| توسعاً چیزی که با آلات و ادوات محکم و قوی و دقیق مجهز و آماده شده .
- بتون مسلح ؛ بتونی که در داخل آن میله های آهنی جهت استحکام بیشتر بنا کار گذاشته باشند.


فرهنگ عمید

کسی که سلاح جنگ با خود دارد، سلاح دار، سلاح پوشیده.

فرهنگ فارسی ساره

تفنگدار


پیشنهاد کاربران

جنگ افزاردار

در پهلوی " زینیگ " و در پارسی " رزم افزاردار" برابر نسک فرهنگ کوچک پهلوی از مکنزی و برگردان بانو مهشید میرفخرایی.

با سلاح

افزون بر واژگان یادشده، برابر پارسی ( مسلح ) واژه ( زینیک ) یا ( زینیگ ) نیز می باشد. هم خانواده با واژه ( زین ) .

به جنگ ابزار ساز و برگ یافته

نمونه:
�تنها مردم به جنگ ابزار ساز و برگ یافته می توانند سنگر راستین آزادی خلقی باشند. �

برگرفته از نوشتاری در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2015/09/blog - post_3. html

این واژه عربی است و پارسی آن این است:
کانْسین ( کانس از اوستایی: کانْستَرَ= سلاح + «ین» )
ساستین ( ساست از سنسکریت: ساسْترَ= سلاح + «ین» )
آیودین ãyudin ( آیود از سنسکریت: آیودهَ= سلاح + «ین» )
کایارین ( کایار از سنسکریت: کالَراتْری= سلاح + «ین» )

جنگ ابزارور


کلمات دیگر: