کلمه جو
صفحه اصلی

بی فرزند

فارسی به انگلیسی

childless, issueless


فرهنگ فارسی

کسیکه دارای اولاد نباشد . بلا عقب . بی خلف . ابتر . عقر . هبول .

لغت نامه دهخدا

بی فرزند. [ ف َ زَ ] ( ص مرکب ) ( از: بی + فرزند ) کسی که دارای اولاد نباشد.( ناظم الاطباء ). بلاعقب. بی خلف. ابتر. عقر. هبول. ( یادداشت مؤلف ). || فرزند از دست داده : اثکال ؛ بی فرزند گردانیدن مادر. ثکل ؛ بی فرزند شدن مادر. هبل ؛ بی فرزند شدن مادر و پدر. ( تاج المصادر بیهقی ).

پیشنهاد کاربران

ابتر

بلاعقب. بی خلف. ابتر. عقر. هبول


کلمات دیگر: