مترادف میسر : امکان پذیر، شدنی، مقدور، ممکن، میسور، آسان، ساده، سهل
متضاد میسر : غیرممکن، نامیسر
برابر پارسی : انجام پذیر، آسان، پذیرفتنی، شدنی، فراهم
possible, practicable, feasible, easy, handy, achievable, available
امکانپذیر، شدنی، مقدور، ممکن، میسور ≠ غیرممکن، نامیسر
آسان، ساده، سهل
۱. امکانپذیر، شدنی، مقدور، ممکن، میسور
۲. آسان، ساده، سهل ≠ غیرممکن، نامیسر
ممکن، در دسترس، فراهم، شدنی
انجام آن عمل فعلا میسر نیست
the accomplishment of that task is not feasible now
(مَ س ) [ ع . ] (اِ.) قمار.
(مُ یَ سَّ) [ ع . ] (اِمف .) آسان ، آسان کرده شده .
میسر. [ م َ س ِ ] (ع مص ) قمار بازیدن . (المصادر زوزنی ) (یادداشت مؤلف ) (دهار). قمار باختن . (یادداشت مؤلف ) (منتهی الارب ، ماده ٔ ی س ر) (آنندراج ) (غیاث ) (ترجمان القرآن جرجانی ص 97). || قمار کردن به ازلام . (ناظم الاطباء). || (اِ) قمار. (منتهی الارب ). هر قمار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). قمار.(دهار) (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث ). قماربازی . بازی . هر قماری . (یادداشت مؤلف ). || شتر کشتنی که تازیان با ازلام بدان قمار می کردند و معمولشان این بود که ابتدا شتر کشتنی به نسیه می خریدند و می کشتند و سپس آن را به هفت یا هشت و یابه ده قسمت تقسیم می کردند. پس هر کس که به اسم وی یکی از آن قسمتها بیرون می آمد برده بود و نصیب او را می دادند و آنکه تیر بی نشان و بهره به اسم وی درمی آمدعلامت باخت او بود و می بایست تاوان بدهد. (از ناظم الاطباء). شتر کشتنی که با آن قمار می باختند. || نرد. (منتهی الارب ). بازی نرد. (ناظم الاطباء).
میسر. [ م ُ ی َس ْ س َ ] (ع اِ) نواله ای که از تخم مرغ و گوشت ترتیب می دهند. (ناظم الاطباء). بزماورد. (مهذب الاسماء) (دهار). نوعی حلواست . به معنی نواله است که زماورد باشد. (از آنندراج ). بزماورد. زماورد. نرجس المائده . لقمه ٔ خلیفه . لقمه ٔ قاضی . نواله . نرگس خوان . نرگسه ٔ خوان . مهنا. (یادداشت مؤلف ). رجوع به بزماورد شود.
خاقانی .
سعدی .
خاقانی .
ناصرخسرو.
نظامی .
نظامی .
سعدی .
سعدی .
سعدی .
مولوی .
نظامی .
سعدی .
سعدی (طیبات ).
میسر. [ م ُ ی َس ْ س ِ ] (ع ص ) سهل و آسان کننده . || مردی که دارای میش بسیارشیر باشد. (ناظم الاطباء). رجل میسر؛ مرد بسیارگوسفند یا بسیارشتر. مقابل مجنب . (یادداشت مؤلف ).
شدنی، فراهم