کلمه جو
صفحه اصلی

امتیاز


مترادف امتیاز : تشخیص، تمییز، فرق، برتری، تفوق، مزیت، آوانس، نمره، پروانه، جواز

برابر پارسی : برتری، برجستگی، فرداد، شمار

فارسی به انگلیسی

asset, brownie point, charter, concession, distinction, dividend, franchise, freedom, indulgence, liberty, odds, plus, prerogative, privilege, record, field goal, licence

distinction, privilege, concession, licence


جمع : امتیازات


asset, Brownie point, charter, concession, distinction, dividend, franchise, freedom, indulgence, liberty, odds, plus, point, prerogative, privilege, record


فارسی به عربی

امتیاز , تنازل , دستور , فرق , منحة , نتیجة , وکالة ، اِرْتفاقٌٌ

عربی به فارسی

امتياز , رجحان , مزيت , حق ويژه , امتياز مخصوصي اعطا کردن , بخشيدن


مترادف و متضاد

score (اسم)
حساب، نشان، مارک، امتیاز، نمره، چوب خط، نمره امتحان، حساب امتیازات

plus (اسم)
بعلاوه، امتیاز

grant (اسم)
حقوق بگیر، بخشش، امتیاز، اهداء، عطا، کمک هزینه تحصیلی، اجازه واگذاری رسمی

precedence (اسم)
سبقت، برتری، تقدم، پیشی، امتیاز، اولویت، حق تقدم

privilege (اسم)
مزیت، امتیاز، رجحان، حق ویژه

precedency (اسم)
پیشی، امتیاز، اولویت، حق تقدم

distinction (اسم)
برتری، تشخیص، سر بلندی، امتیاز، تمیز، فرق، رجحان، ترجیح

charter (اسم)
خط، مزایا، فرمان، اجازه نامه، منشور، امتیاز

concession (اسم)
اعطاء، امتیاز، امتیاز انحصاری

prominence (اسم)
برتری، برجستگی، سده، امتیاز، علو، پیش امدگی

fee (اسم)
پرداخت، امتیاز، پاداش، مزد، پول، دستمزد، شهریه، اجرت، پردازه، پردازانه

franchising (اسم)
امتیاز

enfranchisement (اسم)
امتیاز

pas (اسم)
رقص، امتیاز، حق تقدم، گام رقص

prerogative (اسم)
امتیاز، حق ویژه، امتیاز مخصوص، حق ارثی

۱. تشخیص، تمییز، فرق
۲. برتری، تفوق، مزیت
۳. آوانس
۴. نمره
۵. پروانه، جواز


تشخیص، تمییز، فرق


برتری، تفوق، مزیت


نمره


پروانه، جواز


فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) جدا شدن از یکدیگر . ۲ - برتری داشتن مزیت داشتن . ۳ - ( اسم ) رجحان مزیت فضیلت : امتیاز من بر او در این بود که ... ۴ - اجازه ای که دولت برای ایجاد کارخانه استخراج معدن انتشار روزنامه و غیره به کسی دهد . ۵ - به فعالیتهای مثبت و منفی قهرمانان نمره هایی داده می شود که امتیاز بد و خوب محسوب می گردد. در رشته های ورزشی تعداد امتیاز محدود نیست ولی در ژیمناستیک و شیرجه تعداد آن از ۱٠ تجاوز نمی کند : جمشید سه امتیاز آورد .جمع : امتیازات . یا صاحب امتیاز .

واحد تعیین برتری افراد یا تیم‌های ورزشی در یک مسابقه یا یک دوره از مسابقات که نتیجۀ بازی یا مسابقه را مشخص می‌کند


فرهنگ معین

(اِ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) برتری داشتن . ۲ - (اِمص . ) برتری ، مزیت . ۳ - جواز، پروانه .

لغت نامه دهخدا

امتیاز. [ اِ ] ( ع مص ، اِمص ) جدا شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( مصادر زوزنی ) ( مؤید الفضلاء )( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). جدا شدن از یکدیگر. ( ترجمان علامه جرجانی ) ( فرهنگ فارسی معین ). جدایی و انفصال و تفریق. ( ناظم الاطباء ) :
در چشم پاک بین نبود رسم امتیاز
در آفتاب سایه شاه و گدا یکی است.
صائب.
|| برتری داشتن. مزیت داشتن. ( فرهنگ فارسی معین ). رجحان. مزیت. فضیلت : امتیاز من بر او در این بود که... ( فرهنگ فارسی معین ).برتری و فضیلت. || تمیز و تشخیص. || تفاوت. || تدبیر و فراست و هوشیاری. || دوراندیشی و عاقبت بینی. ( ناظم الاطباء ). || اجازه ای که دولت برای ایجاد کارخانه ،استخراج معدن ، انتشار روزنامه و غیره به کسی دهد. ( فرهنگ فارسی معین ). || در اصطلاح ورزش ، نمره هایی است که بفعالیت های مثبت و منفی قهرمانان داده می شود. در رشته های ورزش تعداد امتیاز محدود نیست ولی در ژیمناستیک و شیرجه تعداد آن از 10 تجاوز نمی کند.( از فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ عمید

۱. برتری داشتن، مزیت داشتن.
۲. (اسم ) اجازه ای که دولت برای احداث کارخانه یا استخراج معدن یا انتشار روزنامه یا برخی کارهای دیگر به کسی بدهد، پروانه، جواز.
۳. (اسم ) نمرۀ مسابقات.

دانشنامه عمومی

امتیاز می تواند برای یکی از موارد زیر به کار رود:
امتیاز (بهره) برخوردار شدن
امتیاز (نمره) نمره

امتیاز (بسکتبال). امتیازها در بسکتبال برای پیگیری گل ها در بازی هستند. امتیازهای یک تیم ممکن است توسط پرتاب های منطقه ای (2 امتیازی یا 3 امتیازی) یا پرتاب آزاد جمع شده باشند. اگر بازیکنی از داخل خط سه امتیازی پرتاب موفقی انجام دهد، دو امتیاز برای تیم کسب میکند. اگر بازیکنی از پشت خط سه امتیازی پرتاب موفقی انجام دهد، سه امتیاز برای تیم کسب میکند. تیمی که بیشترین امتیاز را در پایان بازی کسب کرده باشد برنده اعلام می شود.
بیشترین امتیاز : کریم عبدالجبار (38,387 امتیاز)
بیشترین میانگین امتیاز : مایکل جردن (30.12 امتیاز)
بیشترین امتیاز طی یک فصل : 4029 امتیاز توسط ویلت چمبرلین (1961-1962)
بیشترین میانگین امتیاز طی یک فصل : 50.4 امتیاز توسط ویلت چمبرلین (1961-1962)
بیشترین امتیاز در یک بازی : 100 امتیاز توسط ویلت چمبرلین (3/2/1962 مقابل نیویورک نیکس)
بیشترین امتیاز در یک نیمه : 59 امتیاز توسط ویلت چمبرلین
بیشترین امتیاز در یک کوارتر : 37 امتیاز توسط کلی تامپسون
بیشترین امتیاز در یک زمان اضافه (5 دقیقه) : 17 امتیاز توسط استیون کری

امتیاز (بهره). امتیاز به طور کلی عبارت است از برخوردار شدن شخصی خاص یا گروهی از اشخاص از مزیت و حقی که عموم افراد از آن بی بهره اند یا به آن دسترسی ندارند. این اصطلاح در علوم اجتماعی بر حق، مزیت، معافیت یا مصونیت خاصی (قضایی، اقتصادی یا اجتماعی) دلالت دارد که از طریق قانون یا عرف به گروه و مقام یا طبقه ای خاص تفویض شده است. متن صفحه.
حق
عدالت
مساوات
برابری
تبعیض
جوهر امتیاز عبارت است از نبودن وظیفه بر عهدهٔ دارندهٔ امتیاز، عبارت است از آزادی از حق یا دعوی در مورد حقی دیگر. امتیاز برخلاف اصطلاح حق، وجود ادعایی صریح در مورد وظیفه ای متقابل یا قرار داشتن چنین وظیفه ای بر عهدهٔ شخص دیگر را بیان نمی کند. بنابارنی چنین استدلال می شود که بسیاری از چیزهایی که مسامحتاً «حق» توصیف شده باید به صورتی درست تر «امتیاز» خوانده شوند.

امتیاز (فیلم). امتیاز فیلمی جنایی در ژانر دلهره آور و محصول سال ۲۰۰۱ است که کارگردانی آن را فرانک اوز برعهده داشته و بازیگرانی چون رابرت دنیرو، ادوارد نورتون، آنجلا باست و مارلون براندو (براندو در آخرین حضور سینماییِ خود) در آن به ایفای نقش پرداخته اند.
رابرت دنیرو در نقش نیک ولز؛ دزدی کهنه کار که سرقت امتیاز (ماجرای فیلم)، به عنوان آخرین کارش قبل از بازنشستگی، وی را وسوسه کرده است.
ادوارد نورتون در نقش جک تِلِر؛ مردی تودار که به دنبال این است که چهرهٔ یک جنایتکار محترم را برای خود ایجاد کند.
مارلون براندو در نقش جک؛ مالخری که هماهنگی کار را برعهده دارد.
آنجلا باست در نقش دایان؛ مهماندار هواپیما و دوست دختر نیک
گری فارمر؛ دستیار وفادار و محافظ نیک
جیمی هارولد در نقش استیون؛ یک هکر کامپیوتری که کدهای امنیتی را برای سرقت به دست می آورَد.
ریچارد واو در نقش ساپرستین؛ مدیر سیستم امنیتیِ آیرون کلد
ژان رنه در نقش آندره؛ رئیس امنیت
تنها بازی مشترک و مقابل هم رابرت دنیرو و مارلون براندو در فیلم امتیاز رقم خورده است، هرچند هر دوی آنها برای بازی در نقش "ویتو کورلِئونه" در فیلم های پدرخوانده و پدرخوانده: قسمت دوم موفق به کسب اسکار شده بودند.
فیلمنامهٔ امتیاز براساس داستانی از دانیل ای. تیلور و برندهٔ جایزهٔ اِمی کاریو سالم نوشته شده است.

امتیاز (نمره). امتیاز در ورزش های گوناگون روش امتیازدهی گوناگون است. در برخی نامحدود است و در برخی محدود. در برخی یکی یکی (فوتبال) و در برخی به صورت چندتایی(تنیس) بالا می رود.

دانشنامه آزاد فارسی

امتیاز (privilege)
حق یا مصونیت خاص در دادرسی قضایی. دولت می تواند به منظور محرمانه نگه داشتن اسناد و مدارک حکومتی، خواستار برخورداری از مزایای مبتنی بر منافع عمومی شود. امتیاز ویژۀ خصوصی صرفاً براساس رتبه، یا منصب شخص، به او اعطا می شود، مانند امتیاز اعضای پارلمان در مقام دفاع از اتهام افترا در جریان رسیدگی قضایی.

فرهنگ فارسی ساره

برتری، برجستگ


فرهنگستان زبان و ادب

{point} [ورزش] واحد تعیین برتری افراد یا تیم های ورزشی در یک مسابقه یا یک دوره از مسابقات که نتیجۀ بازی یا مسابقه را مشخص می کند

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اِمتیار به معنای تهیه کردن یا فروختن آذوقه می باشد. این عنوان در باب جهاد به کار رفته است.
ورود ذمّیان (اهل ذمه) به مسجد الحرام و نیز سایر مساجد، هرچند به قصد عبور یا امتیار، جایز نیست.در جواز عبور و امتیار آنان از حجاز (جزیرة العرب) اختلاف است.

پیشنهاد کاربران

امتیاز بگونه ای اجاره دار، دارنده حق ویژه ی بهره داری ازکان یا کالائی نام برده در پیمان نیز هست

در پهلوی " بهرگ " برابر نسک فرهنگ کوچک زبان پهلوی از مکنزی و برگردان بانو مهشید میرفخرایی.

این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
پَوان ( کردی )
یاسْدا ( کردی: له یاسادا )
جیاوَک ( کردی )
تاژیار ( کردی: تازیاری )

از ماده نیز در باب افتعال و به معنای جدا کردن و برتری است.

داشت آن

آوانس

برتری در زمینه ی هرگونه هم آوردی ورزشی آنچه در زبان انگلیسی competition خوانده میشود

شاید این واژه با تمییز ( پاک ) همخانواده باشد ، اگر اینطور باشد ، این واژه ای آریایی است نه سامی ، چون:

واژه آریایی تمیز دارای سه معنا است: الف - بسیار پاک ب - استادانه - ج - تشخیص.



الف - تمیز ( ت=بسیار میز= پاک ) لغت میز که در سنسکریت به شکل medhya मेध्य آمده به معنای پاک clean و لغت tu* که شکل اصلی پیشوند تَ به معنای بزرگ شایسته بهینه سترگ زیاد خوب great - good است و در واژگان تلب - طلب ( لب=تمنا ) و تمیز ( میز=پاک ) و تنز - طنز ( نز=شوخی ) و تَلاش ( لاش=کوشش سخت ) نیز به کار رفته است.



ب - تمیز ( تم ایز=استادانه ) - پیشوند تَم به معنای کامل بسیار ( ضد کم ) و ایز به معنای استادی است. تمیز کار کردن=استادانه کار کردن.



ج - تمیز ( تم ایز=تشخیص ) - پیشوند تَم به معنای کامل بسیار و ایز به معنای حکم دادن و سواکردن چیزها از یکدیگر است.



*پیرس: Khotanese Texts, Volume 7 By Harold Walter Bailey




کلمات دیگر: