مترادف سمسار : دست دوم فروش، دلال، عتیقه چی، عتیقه فروش
سمسار
مترادف سمسار : دست دوم فروش، دلال، عتیقه چی، عتیقه فروش
فارسی به انگلیسی
dealer in second-hand goods
broker
فارسی به عربی
سمسار
عربی به فارسی
دلا ل , سمسار , واسطه معاملا ت بازرگاني , واسطه , نفر وسط صف , ادم ميانه رو , معتدل
مترادف و متضاد
دستدومفروش، دلال
عتیقهچی، عتیقهفروش
۱. دستدومفروش، دلال
۲. عتیقهچی، عتیقهفروش
فرهنگ فارسی
دکاندارکه اسباب خانه خریدوفروش میکند، سفسار
( اسم ) میانجی بایع و مشتری آنکه اجناس مختلف مردم را به فروش رساند دلال جمع : سماسره سماسیر .
( اسم ) میانجی بایع و مشتری آنکه اجناس مختلف مردم را به فروش رساند دلال جمع : سماسره سماسیر .
فرهنگ معین
(س ) [ معر. ] (اِ. ) واسطة خرید و فروش .
لغت نامه دهخدا
سمسار. [ س ِ ] ( ع اِ ) دلال و در عرف ، آنکه اجناس مختلفه مردم فروشد. ( غیاث ). دلال که در میان بائع و مشتری سودا راست کند وفارسیان به معنی شخصی که چیزهای مختلف مردم فروشد، چون : سپر و شمشیر و زین و لگام و غیر آن استعمال نمایند. ج ، سماسرة. ( آنندراج ). میانجی میان بایع و مشتری. ( ناظم الاطباء ). میانجی میان بایع و مشتری. آنکه اجناس مختلف مردم را بفروش رساند. دلال. ج ، سماسره ، سماسیر. ( فرهنگ فارسی معین ) : ولیکن جماعتی مبصران روشناس و سمساران چارسوی لباس. ( نظام قاری ).
بعرض تفاریق اشعار خود
شود کارفرمای سمسار خود.
- سمسارالارض ؛ نیک ماهربه احوال زمین. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).
بعرض تفاریق اشعار خود
شود کارفرمای سمسار خود.
میرزا طاهر وحید.
|| گیاهی است بنام گز. ( فرهنگ فارسی معین ). || مالک چیزی. ( از آنندراج ). مالک چیزی و برپادارنده آن. ( ناظم الاطباء ). || میانجی میان دو دوست. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ).- سمسارالارض ؛ نیک ماهربه احوال زمین. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ عمید
دکان داری که اسباب دست دوم را خریدوفروش می کند.
دانشنامه عمومی
چرخه دوباره.تولد ادواری.زایش های مجدد
گویش اصفهانی
تکیه ای: semsâr
طاری: semsâr
طامه ای: pelâsi
طرقی: semsâr
کشه ای: semsâr
نطنزی: semsâr
پیشنهاد کاربران
داسار
در پهلوی " سپسار " در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو .
کلمات دیگر: