مترادف محلی : بومی، اهلی، بوم زاد
متضاد محلی : غیر بومی
برابر پارسی : بومی، برزَنی
decorated, arranged
local
civic, folk, local, native, nonstandard, parish-pump, parochial, regional, somewhere, vernacular
خانگي , خانوادگي , اهلي , رام , بومي , خانه دار , مستخدم يا خادمه , محلي , موضعي
بومی ≠ غیر بومی
اهلی
بومزاد
۱. بومی
۲. اهلی
۳. بومزاد ≠ غیر بومی
(مُ حَ ل لا) [ ع . ] (اِمف .) به زیور آراسته شده .
(مُ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - شیرین گرداننده چیزی را. 2 - شیرین یابنده .
محلی . [ م ُ ] (ع ص ) آرایش کننده ٔ چشمها. رجوع به احلاء شود. || کسی که چیزی را شیرین می کند. (ناظم الاطباء). شیرین گرداننده . || شیرین یابنده چیزی را. (آنندراج ). رجوع به احلاء و تحلیة شود.
محلی . [ م َ ح َل ْ لی ] (ص نسبی ) منسوب به محل . || منسوب به حرم سرا. || خواجه سرا. (ناظم الاطباء).
محلی . [ م َ ح َل ْ لی ی ] (اِخ ) حسین بن محمد محلی شافعی (مقریزی در خطط نام او را حسن ضبط کرده است ) فقیه و ریاضی دان . او راست : کتابی در فقه بر مبنای مذهب شافعی و فتح رب البریة علی متن السخاویة (علم حساب )، تألیف در 1138 هَ . ق . (از معجم المطبوعات ج 2 ص 1625).
محلی . [ م َ ح َل ْ لی ی ] (اِخ ) رجوع به اسعدالدین یعقوب بن اسحاق شود.
محلی . [ م َ ح َل ْ لی ی ] (اِخ ) عبدالرحمن بن سلیمان محلی شافعی متولد در محلةالکبری و متوفی در 1097 هَ . ق . او راست : حاشیه ٔ بر تفسیر بیضاوی . (از تاج العروس ).
محلی . [ م َ ح َل ْ لی ی ] (اِخ ) محمدبن احمدبن ابراهیم بن احمد شافعی محلی ، مکنی به ابوعبداﷲ ملقب به جلال الدین معروف به جلال محلی و جلال الدین محلی . رجوع به جلال الدین محلی شود.
محلی . [ م َ ح َل ْ لی ی ] (ص نسبی ) منسوب به محله است و آن غیر از المحلةالکبری به مصر می باشد. (از تاج العروس ).
سعدی .
مسعودسعد.
زیورکردهشده؛ به زیور آراستهشده.
۱. مربوط به یک محل خاص: ترانهٴ محلی.
۲. از مردم محل؛ بومی.
برزنی، بوم