کلمه جو
صفحه اصلی

بی هوشی

فرهنگ معین

(حامص .) 1 - بی هوش بودن . 2 - بی فراستی ، بی ادراکی . ؛ داروی ~دارویی که به واسطة آن شخصی را بی هوش کنند.



کلمات دیگر: