( اسم ) سداب
فیجن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
فیجن. [ ف َ / ف ِ ج َ ] ( اِ ) گیاه سداب. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). بهترین وی آن است که نزدیک درخت انجیر رسته باشد، و خوردن برگ آن با انجیر خشک و گردکان دفع سموم کند. ( آنندراج ) ( از برهان ).
پیشنهاد کاربران
سداب
کلمات دیگر: