کلمه جو
صفحه اصلی

ممد


مترادف ممد : معاون، یاری دهنده، یاریگر، یاور، کشنده

برابر پارسی : یاریگر، یاری دهنده

فارسی به انگلیسی

helping, promoting, extending

helping, promoting


مترادف و متضاد

معاون، یاری‌دهنده، یاریگر، یاور


کشنده


helping (صفت)
معین، ممد

assisting (صفت)
ممد

اسم


۱. معاون، یاریدهنده، یاریگر، یاور
۲. کشنده


فرهنگ فارسی

مدد کننده، یاری کننده
( اسم ) مدد کننده یاری کننده : [ هر نفسی که فرو میرود ممد حیات است . ] ( گلستان . چا . فروغی بخ ص ۱ )
کشیده

فرهنگ معین

(مُ مِ دّ ) [ ع . ] (اِفا. ) یاری دهنده .

لغت نامه دهخدا

ممد. [ م َ م َ ] (اِخ ) دهی است از بخش فلاورجان شهرستان اصفهان ، دارای 340 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).


ممد. [ م ُ م َدد ] (ع ص ) کشیده . (مهذب الاسماء) . رجوع به مُمِدّ شود.


ممد. [ م ُ م ِدد ] ( ع ص ) مددکننده. ( غیاث اللغات )( آنندراج ). امدادکننده. مددرساننده. یاری دهنده. ( ازناظم الاطباء ). کمک. یار. مددده. کمک فرستنده : أنی ممدکم بألف من الملائکة ( قرآن 9/8 )؛ من مددکننده ام شما را به هزار از فرشتگان. ( تفسیر ابوالفتوح رازی ج 5 ص 43 ). هر نفسی که فرومی رود ممد حیات است و چون برمی آید مفرح ذات. ( گلستان ). || زیادکننده. ( ناظم الاطباء ).

ممد. [ م ُ م َدد ] ( ع ص ) کشیده. ( مهذب الاسماء ) . رجوع به مُمِدّ شود.

ممد. [ م َ م َ ] ( اِخ ) دهی است از بخش فلاورجان شهرستان اصفهان ، دارای 340 تن سکنه. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10 ).

ممد. [ م ُ م ِدد ] (ع ص ) مددکننده . (غیاث اللغات )(آنندراج ). امدادکننده . مددرساننده . یاری دهنده . (ازناظم الاطباء). کمک . یار. مددده . کمک فرستنده : أنی ممدکم بألف من الملائکة (قرآن 9/8)؛ من مددکننده ام شما را به هزار از فرشتگان . (تفسیر ابوالفتوح رازی ج 5 ص 43). هر نفسی که فرومی رود ممد حیات است و چون برمی آید مفرح ذات . (گلستان ). || زیادکننده . (ناظم الاطباء).


فرهنگ عمید

مددکننده، یاری کننده، یارومددکار.

پیشنهاد کاربران

در زبان لری بختیاری به معنی
محمد
Mamad

مَمَد درگویش یزدی یعنی مُحّمَد

این مَمَد نیست
مُمِدّ است که به معنای یاری دهنده
مثل مُمِدّحیات

یاری دهنده . یار. کمک. امداد رسان

معاون، یاری رساننده ( اسم فاعل است )

محمددر گویش شهرستان یزد مَمَّد و در گویش شهرستان بهاباد مُمَّد تلفظ می شود.

امداد کننده

کمک کننده، یاری دهنده، مدد دهنده ی زندگی

یاری رساننده

ممد ب زبان تهرانی یعنی محمد


آیا می تونیم به معنی "ادامه دهنده" هم در نظر بگیریم؟ ( کلمه دو معنایی باشه )

ممد از دشمنان سرسخت کاسه، کوزه و کریم بود واز سوی اسکی مامور شده بود که چله را علیه کوزه تحریک بکند و او را در دشمنی با کوزه تشویق نماید! او همچنین معاون استاد خیکی فرمانده اسکی بود و چندین نبرد با کاسه و کوزه داشته است ولی همواره از نی نی فر کبتا که فرمانده آنها بود شکست می خورد!

با کسبِ اجازه از بزرگان و صاحب نظرانِ فرهنگ و ادبِ فارسی/عربی :مُمِدْ: یه جورایی این معنی به ذهنم متبادر میشه! که البته هیچ جا ندیدم و نشنیدم، ولی احساس می کنم که این معنی را هم بدهد: امتداد دهنده، طولانی کننده، به درازا کشاننده ( عمر، حیات، زمان، . . . )
که به تعبیری: . . . ممد حیات است و . . . : یعنی هر یک از آن دم و بازدم ( نفس کشیدن ها ) به امتداد و طولانی تر شدنِ عمرِ انسان ( یا هر موجودِ ذی حیاتی که با تنفس کردن زنده مانده و می ماند ) کمک می کند.


کلمات دیگر: