کلمه جو
صفحه اصلی

قوله

فرهنگ فارسی

( جمله اسمی ) گفتار او ( خدای ) تعالی است .
لقب ابو خورشید شیخ ابوالهیثم قشیری

لغت نامه دهخدا

قولة. [ ق َ ل َ ] (ع مص ) قول . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قول شود.


قولة. [ ق ُ وَ ل َ ] (ع ص ) نیکوسخن یا پرگوی . (منتهی الارب ).


قولة. [ ل َ ] (اِخ ) لقب ابن خرشید شیخ ابوالهیثم قشیری . (منتهی الارب ). رجوع به ابن خرشید و ابوالقاسم قشیری بن خرشید... شود.


( قولة ) قولة. [ ق َ ل َ ] ( ع مص ) قول. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). رجوع به قول شود.

قولة. [ ق ُ وَ ل َ ] ( ع ص ) نیکوسخن یا پرگوی. ( منتهی الارب ).

قولة. [ ل َ ] ( اِخ ) لقب ابن خرشید شیخ ابوالهیثم قشیری. ( منتهی الارب ). رجوع به ابن خرشید و ابوالقاسم قشیری بن خرشید... شود.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی قَوْلُهُ: قولش - سخنش - گفتارش
ریشه کلمه:
قول (۱۷۲۲ بار)
ه (۳۵۷۶ بار)

گویش مازنی

بدهی – قرض


/ghoole/ بدهی – قرض

پیشنهاد کاربران

در کوردی "قوله" یعنی "کوتاه"
مترادف:کورت


کلمات دیگر: