کلمه جو
صفحه اصلی

مصنوع


مترادف مصنوع : ساختگی، قلابی، مجعول، ساخته، ساخته شده

برابر پارسی : ساخته شده، فرآورده، نوپیدا

فارسی به انگلیسی

manufactured, made, created, artifact, synthetic

manufactured, made, created


artifact, synthetic


فارسی به عربی

جعل , صناعة , مزخرف , مصنوعة یدویة

مترادف و متضاد

artefact (اسم)
مصنوع، محصول مصنوعی

artifact (اسم)
مصنوع، محصول مصنوعی

piece of art (اسم)
مصنوع

work of art (اسم)
مصنوع، اثر هنری، کار هنری

manufactured (صفت)
مصنوع، ساخته

made (صفت)
تربیت شده، مصنوع، ساخته، معمول

ساختگی، قلابی، مجعول


ساخته، ساخته‌شده


۱. ساختگی، قلابی، مجعول
۲. ساخته، ساختهشده


فرهنگ فارسی

ساخته شده
( اسم ) ساخته شده : اگر گوید مصنوع چیست ? گوییم : آنک مرکب است از هیولی و صورت مصنوع است .

فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (اِمف . ) ساخته شده .

لغت نامه دهخدا

مصنوع. [ م َ ] ( ع ص ) ساخته. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ساخته شده. ( ناظم الاطباء ). صنیع. ( یادداشت مؤلف ). || کرده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). کرده شده. || صنعت شده و اختراع شده. ( ناظم الاطباء ). که به دست و فکر بشر ساخته شده باشد. مقابل مخلوق. مقابل طبیعی . معمول. ( یادداشت مؤلف ). || چیزی که مسبوق به نیستی باشد. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). آفریده. آفریده شده. آفریده خدا. ( از منتهی الارب ) : مخلوق اگر گوید مصنوع چیست گوییم آنک مرکب است از هیولی و صورت مصنوع است. ( جامعالحکمتین ناصرخسرو ص 89 ).
صانع و مصنوع را تو باشی فرزند
پس چو پدر شو کریم و عادل و فاضل.
ناصرخسرو.
|| متشکل شده. ( ناظم الاطباء ). || ساختگی. قلب. بدل. مزور. قلابی. الم غلمی. عملی. ساخته. مدلس. ( یادداشت مؤلف ). || ( اصطلاح بدیع ) نزد بلغا آن است که نظم از صنعتی آراسته گردد که طبع بدان ترکیب به سبب مراعات قواعد آن بدان صفت میل کند، چه بعضی صنایع مطبوعند چون ترصیع و تجنیس و الهام و خیال و بعضی نامطبوع چون تجنیس مطرف و مقلوب. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ).

فرهنگ عمید

ساخته شده.

پیشنهاد کاربران

این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
سانسیک، سانسیت ( سانس = صنع؛ اوستایی + پسوند یاتیکی ( = مفعولی ) «یک» ( پهلوی ) «یت» ( سنسکریت ) )
دَئیژیک، دئیژیت ( دَئیژ از اوستایی: دَئیذیش= صنع + «یک، یت» )

ساخته

ساخته شده
صانع بر وزن فاعل به معنای انجام دهنده و مصنوع بر وزن مفعول به معنای انجام شده


کلمات دیگر: