کلمه جو
صفحه اصلی

پین

فارسی به انگلیسی

pin


فرهنگ فارسی

۱- مقداری بپهنای یک آجر : یک پین باید این زمین راند. ۲- ریختگی و گلی که در فنات پیدا شود و مانع جریان و زهیدن آب گردد. یا پین پین برداشتن . تنقی. کاریزاز پین .
نام دهی از توابع کاشان

لغت نامه دهخدا

پین. ( اِ ) در اصطلاح بنائی ، مقداری به پهنای یک آجر: یک پین باید از زمین را کند. مخفف پینه. || ریختگی و گلی که در قنات پیدا شود و مانع جریان و زهیدن آب شود.
- پین پین برداشتن ؛ تنقیه کاریز از پین.

پین. [ پ ِ ] ( اِخ ) توماس. روزنامه نگار انگلیسی که به تبعیت دولت فرانسه درآمد و بر اثر اقداماتی که برای دفاع از افکار جدید بعمل آورد بعضویت مجلس کنوانسیون انتخاب شد. ( 1737 - 1809 م. ).

پین. ( اِخ ) نام دهی ازتوابع کاشان. ( ترجمه محاسن اصفهان مافروخی ص 38 ).

پین . (اِ) در اصطلاح بنائی ، مقداری به پهنای یک آجر: یک پین باید از زمین را کند. مخفف پینه . || ریختگی و گلی که در قنات پیدا شود و مانع جریان و زهیدن آب شود.
- پین پین برداشتن ؛ تنقیه ٔ کاریز از پین .


پین . (اِخ ) نام دهی ازتوابع کاشان . (ترجمه ٔ محاسن اصفهان مافروخی ص 38).


پین . [ پ ِ ] (اِخ ) توماس . روزنامه نگار انگلیسی که به تبعیت دولت فرانسه درآمد و بر اثر اقداماتی که برای دفاع از افکار جدید بعمل آورد بعضویت مجلس کنوانسیون انتخاب شد. (1737 - 1809 م .).


دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:عدد شناسایی شخصی

گویش مازنی

/paen/ پهن – گسترده

پهن – گسترده


جدول کلمات

میخ

پیشنهاد کاربران

بستن منافذ و سوراخ ها و کانال قنات را پین میگویند

پین . ( اِ ) واژه ای است مشترک در زبان فارسی و لاتین و به معنی خار، زائده ، میخچه ، کشک، کشکک، گُوَه. مخفف پینه. واژگانی مانند پینا: ( در اصطلاح گیاه شناسی جوانه یا برگ اولیه و پر مانند را گویند ) . ، پینو، پیناره، پینارا را می توان از همین ریشه دانست که مفاهیم زیر را درخود دارد
سنجاق، میخ، گیره، پایه سنجاقی، ، میله برامدگی، دستگیره درب، گیره سر، گیره کاغذ، گیره لباس، میله چوبی، متصل کردن، وصله کردن، سنجاقزدن به
باسنجاق محکم کردن، متصل کردن به، گیر افتادن، ریختگی و گلی که در قنات پیدا شود و مانع جریان و زهیدن آب شود.
- پین پین برداشتن ؛ تنقیه ٔ کاریز از پین ، آنچه که از در اصطلاح بنائی به آن گاز نیز می گویند.


در زبان ترکی به چیز های ریز شده و چیزهای خرد شده پین گفته می شود
مثل پوسته برنج که ریز ریز شده باشد . "دووی پینی " پن برنج

بسته شدن بینی را هم پین میگویند و این واژه از پارسی کهن و شاید از سنسکریت به لاتین هم رفته است

پین واحدی هم در بنایی و مهندسی سنتی است و بنا میگوید یک پین خشت جهت ضربی طاق یا سقف خانه های گنبدی بده که با هما پین طاق بسته میشد و استاد رج دیگر را در زیر طاق شروع میکرد مغنی هنگام گلی گذاری کانال از پایین اربالا چند تا پین که از گلی شکسته های سفالی است سفارش میدهد تا در پایین پشت گلی که به سقف کانال نچسبیده میدهد

در ضربی زدن خانه های خشت خام هم از سنگ ریزه و آجر شکسته ها یکنفر لای شکاف هفت مانند دو خشت پین گذاری یا گاز گذاری میکنند

واژه ی پین که یک واژه ی ترکی است از زبان ترکی به زبان های اروپا یی نیز وارد شده است . پین در زبان انگلیسی به معنی سوزن و یا هر چیز ریز ریز و نوک تیز شبیه سوزن مثل پین های کامپیوتری . در زبان ترکی هم به معنی سوزن آمده ( پینه چی ) به معنی دارنده سوزن کسی که با سوزن کفش می دوزد این واژه پینه تغییر یافته ی ( اینه ) همان سوزن ترکی است . علاوه بر آن در زبان ترکی به ریزه های گیاهانی مثل برنج ، جو و گندم که پس از خرمن کوب شدن به شکل سوزن در آمده و ریز ریز شده باشند پین گفته می شود مثل ( چلتیک پینی ) پین برنج یا پین گندم . خرمن پینی ( پین خرمن )

پین واژه ای فارسی است و به معنی وصله، وصل کردن و اتصال است و در واژه های پینه دوز ( وصله دوز ) و پینه ی دست ( برآمدگی هایی گوشتی که به دست وصل اند ) می توان این واژه را مشاهده کرد.


کلمات دیگر: