کلمه جو
صفحه اصلی

توری

فارسی به انگلیسی

net, lace, trimming, veil, mantle


chiffon, lace, mesh, netting, network, screen, net, trimming, veil, mantle

chiffon, lace, mesh, netting, network, screen


فارسی به عربی

شبکة

فرهنگ اسم ها

اسم: توری (دختر) (فارسی)
معنی: گیاهی درختچه ای و زینتی از خانواده حنا که گلهای خوشه ای بنفش و تاج گسترده دارد

مترادف و متضاد

net (اسم)
دام، عمده، تار عنکبوت، تور، شبکه، توری، تور ماهیگیری و امثال ان

grid (اسم)
توری، دریچه سوراخ سوراخ، سیخ شبکه ای

lace (اسم)
نوار، قیطان، یراق، توری، بند کفش

lacing (اسم)
ملیله دوزی، یراق، توری، یراق دوزی

فرهنگ فارسی

منسوب به تور . نوعی پارچه پارچه لطیف و متخلخل و مشبک که حاجب ماورائ نیست و از آن جامه و پرده و یراق جامه درست کنند .

← توری پراش


لغت نامه دهخدا

توری. ( ص نسبی ) تورانی. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). ترکمان و ترک و مغول. ( ناظم الاطباء ). منسوب به تور ( توران ) :
به گیتی نداند کسی همنبرد
ز رومی و توری و آزادمرد.
فردوسی.
بر اوی اندر آمد دودیده پر آب
همان زین توری شدش جای خواب.
فردوسی.
یکی چتر توری برآمد ز دور
گرفته ز هر سو سواران تور.
فردوسی.
بپوشید جاماسب توری قبای
فرودآمد از کوه بی رهنمای.
فردوسی.

توری. ( ص نسبی ، اِ ) منسوب به تور، نوعی پارچه. پارچه لطیف و متخلخل و مشبک که حاجب ماوراء نیست و از آن جامه و پرده و یراق جامه کنند. ( از یادداشتهای مرحوم دهخدا ).

توری . (ص نسبی ، اِ) منسوب به تور، نوعی پارچه . پارچه ٔ لطیف و متخلخل و مشبک که حاجب ماوراء نیست و از آن جامه و پرده و یراق جامه کنند. (از یادداشتهای مرحوم دهخدا).


توری . (ص نسبی ) تورانی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). ترکمان و ترک و مغول . (ناظم الاطباء). منسوب به تور (توران ) :
به گیتی نداند کسی همنبرد
ز رومی و توری و آزادمرد.

فردوسی .


بر اوی اندر آمد دودیده پر آب
همان زین توری شدش جای خواب .

فردوسی .


یکی چتر توری برآمد ز دور
گرفته ز هر سو سواران تور.

فردوسی .


بپوشید جاماسب توری قبای
فرودآمد از کوه بی رهنمای .

فردوسی .



دانشنامه عمومی

توری به یکی از موارد زیر اشاره دارد:
توری (گروه) یک گروه گسسته در فضای Rn
توری (ترتیب) یک مجموعه پاره ای مرتب

دانشنامه آزاد فارسی

توری (ریاضیات)(grid)
شبکه۱ ای از دو دسته خط موازی۲، به قسمی که خطوط هر دسته، خطوط دستۀ دیگر را قطع کنند. توری قائم۳ توری ای با دو دسته خط عمود بر هم است و برای رسم نمودار۴ به کار می رود. از توری طول پا۵ برای ترسیم تصاویری دوبعدی از اجسام استفاده می کنند که در آن ها، طول فاصله ها در تصویر با طول های متناظر در جسم تطبیق می کند.networkparallel linesrectangular gridgraph

فرهنگستان زبان و ادب

{grating} [فیزیک- اپتیک] ← توری پراش

گویش مازنی

/tavri/ از الحان و مقام های قدیمی منطقه مازندران & توری همان تبری است که حرفب به و تبدیل شده است – اهل تبرستان - زبان تبری

از الحان و مقام های قدیمی منطقه مازندران


۱توری همان تبری است که حرفب به و تبدیل شده است – اهل تبرستان ...


واژه نامه بختیاریکا

( تَوری ) تب خال

پیشنهاد کاربران

فنس


کلمات دیگر: