[ویکی فقه] خالق (الخالق)، از اسماء حسنی می باشد.
در آیات متعدد قرآن آفرینش به خدا نسبت داده شده است.برای بیان این معنا و ذکر نمونه های آن، در بیش تر عبارات قرآن صورت فعلی ریشه خ ل ق و عمدتاً فعل های خَلَق، یَخلُق، خَلَقْتُ و خَلَقْنا بهکار رفته و در آیات اندکی
انعام/ سوره۶، آیه۱۰۲.
آیات پایانی سوره حشر شاید شاخص ترین بخش قرآن در بیان اسماء و صفات خدا می باشد.قرار گرفتن الخالق در میان این آیات، به ویژه در آیه ای که تعبیر «لَهُ الاَسماءُ الحُسنی» در آن به کار رفته، بر این که این وصف در شمار نام های نیک خداست دلالتی واضح دارد.علاوه بر این در دو جای قرآن،
مؤمنون/ سوره۲۳، آیه۱۴.
الخالق در متون حدیثی شیعه در جاهای مختلفی، صریحاً یا تلویحاً، یکی از نام های خدا معرفی شده است، از جمله در حدیثی از رسول اکرم صلی اللّه علیه وآله وسلم تصریح شده که نام های خدا ۹۹ تاست و تمامی آن ها یک به یک ذکر گردیده اند.
ابن بابویه، التوحید، ج۱، ص۱۹۴ـ۱۹۵ به روایت امام صادق علیه السلام از پدرانش تا امام علی علیه السلام، چاپ هاشم حسینی طهرانی، قم (۱۳۵۷ش).
...
[ویکی اهل البیت] خالق به معنای آفریدگار، یکی از اسامی خداست.
خلق در اصل بمعنی اندازه گیری و تقدیر است و چون آفریدن توأم با اندازه گیری است لذا خلق را آفریدن معنی می کنند. راغب گوید: اصل خلق بمعنی اندازه گیری درست می باشد. پس خالق بمعنی اندازه گیر است و بالمناسبه بمعنی آفریدگار می باشد .
مرحوم طبرسی گفته : اصل خلق به معنی ساختن چیزی است پس از اندازه گیری آن به نحو دقیق آنچنان که کم و کاست و نقص و عیبی در آن نباشد ، و این کار جز به دست توانای خداوند قادر حکیم صورت نگیرد ، آری این اطلاق به نحو مسامحه و تجوّز در غیر خداوند ، صحیح و معقول است .
در کتاب لوامع مقداد آمده که فرق میان صانع و خالق و باری آنست که صانع کسی است که چیزی را از عالم نیستی بعالم هستی آورده باشد، و خالق کسی است که به مقتضای حکمت اشیاء را اندازه گیری کرده باشد خواه ایجادشان کرده باشد یا نه، و باری کسی است که اشیاء را بدون نقص و کمبود ایجاد کرده باشد .
این صفت خداوند در سوره انعام(6)/ 102، سوره رعد(13)/ 16، سوره حجر(15)/ 28، سوره فاطر(35)/ 3، سوره ص(38)/ 71، سوره زمر(39)/ 62، سوره غافر(40)/ 62، سوره طور(52)/ 35، سوره واقعه(56)/ 59 و سوره حشر(59)/ 24 آمده است.
(هوالله الخالق الباریء المصوّر له الاسماء الحسنی ...) ; او است معبودی که آفریننده عالم امکان و پدیدآورنده جهان و جهانیان است ... . (هل من خالق غیرالله یرزقکم من السماء و الارض) ; آیا جز خدا آفریننده ای هست که شما را از فراز و جوّ هوا و از زمین روزی دهد . (الله خالق کلّ شیء وهو علی کلّ شیء وکیل) ; خداوند خود آفریدگار هر چیزی است و او بر همه چیز نگهبان است .
از این آیات و نیز آیه : (الا له الخلق و الامر)استفاده می شود که خالقیت منحصر به ذات اقدس خداوندی است و جز او خالقی وجود ندارد ; ولی از آیه (تبارک الله احسن الخالقین) ; فرخنده خداوندی که بهترین آفریننده است . به ظاهر به نظر می رسد که به غیر از خدا نیز اگر سازنده چیزی باشد می توان این واژه را بر او اطلاق نمود .
از سخنان امیرالمؤمنین علی (ع) : «عظم الخالق عندک یصغّر المخلوق فی عینک» : اگر به عظمت آفریدگار پی ببری و خدا را آنچنان که هست بزرگ بدانی ، مخلوق و آفریده به چشمت حقیر و کوچک نماید . «لا طاعة لمخلوق فی معصیة الخالق» : شایسته نباشد که با نافرمانی آفریدگار ، آفریده را اطاعت نمود .
[ویکی الکتاب] معنی
خَالِقُ: کسی که اشیائی را با اندازهگیری پدید آورده باشد -خلق کننده (خلق پدید آوردن اشیاء با اندازه گیری و محاسبه)
معنی
فَاطِرِ: خالق - آفریننده (در بسیاری از آیات ، خلقت را فطر ، و خالق را فاطر نامیده است ، و فطر به معنای پاره کردن است ، گویا خدای تعالی عدم را پاره میکند و موجودات را از شکم آن بیرون میآورد و کلمه فطرت بر وزن فعلت بنای نوع را میرساند یعنی نوعی از خلقت )
معنی
فَطَرَ: آفرید(در بسیاری از آیات ، خلقت را فطر ، و خالق را فاطر نامیده است ، و فطر به معنای پاره کردن است ، گویا خدای تعالی عدم را پاره میکند و موجودات را از شکم آن بیرون میآورد و کلمه فطرت بر وزن فعلت بنای نوع را میرساند یعنی نوعی از خلقت )
معنی
فِطْرَةَ: نوعی از خلقت (در بسیاری از آیات ، خلقت را فطر ، و خالق را فاطر نامیده است ، و فطر به معنای پاره کردن است ، گویا خدای تعالی عدم را پاره میکند و موجودات را از شکم آن بیرون میآورد و کلمه فطرت بر وزن فعلت بنای نوع را میرساند یعنی نوعی از خلقت )
معنی
فَطَرَکُمْ: شما را آفرید(در بسیاری از آیات ، خلقت را فطر ، و خالق را فاطر نامیده است ، و فطر به معنای پاره کردن است ، گویا خدای تعالی عدم را پاره میکند و موجودات را از شکم آن بیرون میآورد و کلمه فطرت بر وزن فعلت بنای نوع را میرساند یعنی نوعی از خلقت )
معنی
فَطَرَنَا: ما را آفرید(در بسیاری از آیات ، خلقت را فطر ، و خالق را فاطر نامیده است ، و فطر به معنای پاره کردن است ، گویا خدای تعالی عدم را پاره میکند و موجودات را از شکم آن بیرون میآورد و کلمه فطرت بر وزن فعلت بنای نوع را میرساند یعنی نوعی از خلقت )
معنی
فَطَرَهُنَّ: آنها را آفرید(در بسیاری از آیات ، خلقت را فطر ، و خالق را فاطر نامیده است ، و فطر به معنای پاره کردن است ، گویا خدای تعالی عدم را پاره میکند و موجودات را از شکم آن بیرون میآورد و کلمه فطرت بر وزن فعلت بنای نوع را میرساند یعنی نوعی از خلقت )
معنی
فَطَرَنِی: مرا آفرید(در بسیاری از آیات ، خلقت را فطر ، و خالق را فاطر نامیده است ، و فطر به معنای پاره کردن است ، گویا خدای تعالی عدم را پاره میکند و موجودات را از شکم آن بیرون میآورد و کلمه فطرت بر وزن فعلت بنای نوع را میرساند یعنی نوعی از خلقت )
معنی
خَبْءَ: نهان -هر چیزی که در احاطه غیر خود ، قرار گیرد ، بطوری که دیگر نشود ادراکش کرد(عبارت یخرج الخبء فی السموات و الارض ، استعاره است ، گویا موجودات در پس پرده عدم و زیر طبقات نیستی قرار داشتند و خدا آنها را یکی پس از دیگری از آنجا به عالم وجود درآورد . بن...
ریشه کلمه:
خلق (۲۶۱ بار)