کلمه جو
صفحه اصلی

صداقت


مترادف صداقت : خلوص، درستکاری، راستی، راستگویی، صدق، مصادقت

متضاد صداقت : ناراستی

برابر پارسی : راستی، بی آلایشی، درستی، راستگویی، رو راستی

فارسی به انگلیسی

candidness, candor, earnestness, fidelity, frankness, honesty, integrity, loyalty, openness, principle, sincerity, truthfulness, veracity, troth, truth

truthfulness, truth


candidness, candor, earnestness, fidelity, frankness, honesty, integrity, loyalty, openness, principle, sincerity, troth, truth, truthfulness, veracity


فارسی به عربی

استقامة , حقیقة

فرهنگ اسم ها

اسم: صداقت (دختر، پسر) (عربی) (تلفظ: se (a) dāqat) (فارسی: صداقت) (انگلیسی: sedaghat)
معنی: راستی و درستی، دوستی، ( در عرفان ) نزد اهل سلوک پایداری دل در وفا و جفا و منع و عطا است

(تلفظ: se(a)dāqat) (عربی) راستی و درستی ؛ (در عرفان) نزد اهل سلوک پایداری دل در وفا و جفا و منع و عطا است.


مترادف و متضاد

خلوص، درستکاری، راستی، راستگویی، صدق، مصادقت ≠ ناراستی


loyalty (اسم)
ثبات قدم، وفاداری، سرسپردگی، وظیفه شناسی، صداقت

veracity (اسم)
صحت، صداقت، راستی، راستگویی

truth (اسم)
راست، درستی، حقیقت، صداقت، راستی، حقانیت، صدق

fidelity (اسم)
وفاداری، سرسپردگی، صداقت، راستی

honesty (اسم)
درستی، امانت، صداقت، جلال، قدوسیت، درستکاری، دیانت، راستکاری، قابلیت امین

trueness (اسم)
درستی، حقیقت، صداقت، بی ریایی

فرهنگ فارسی

دوستی، دوستی ا روی راستی و درستی
۱ - ( مصدر ) دوستی داشتن . ۲ - ( اسم ) دوستی . ۳ - محبتی است صادق که باعث شود بر اهتمام جملگی اسباب فراغت صدیق و ایثار رسانیدن به هر چیز که ممکن باشد ( نفایس الفنون ) . ۴ - آنست که دل را در اطوار مختلفی که بر او طاری شود پیوسته بر یک حال باز داشته وفا و جفا . و منع و عطا و غم و شادی را برابر و یکسان انگارند . بروز این صفت در آدمی به سبب محبت و عشق باشد نسبت به معشوق حقیقی .

فرهنگ معین

(صَ قَ ) [ ع . صداقة ] ۱ - (مص ل . ) دوستی داشتن . ۲ - (اِمص . ) دوستی .

لغت نامه دهخدا

صداقت . [ ص َ / ص ِ ق َ ] (ع اِمص ) دوستی . (منتهی الارب ) (ربنجنی ) (مهذب الاسماء). دوستی داشتن . (مقدمه ٔ میرسید شریف ). و محبتی است صادق که باعث شود بر اهتمام جملگی اسباب فراغت صدیق و ایثار رسانیدن بهر چیز که ممکن باشد. (نفایس الفنون ) : و قواعد صداقت میان ایشان مستحکمتر شد. (کلیله و دمنه ). || نزد سالکان عبارت است ازاینکه دل را در اطوار مختلفه ای که بر او طاری شود پیوسته بر یک حال بازداشته ، وفا و جفا، و منع و عطا، و غم و شادی را برابر و یکسان پندارند. و بروز این صفت در آدمی بر اثر محبت و عشق باشد نسبت بمعشوق حقیقی . و صداقت را پنج درجه است . اول صفا و نشانه ٔ آن نفرت از نفس اماره و احتراز از هوی ، و مخالفت با شهوات ، و ترک مقصود و خواهش نفس آنهم با دیده ٔ رضا، و بکلی بیرون کردن دوستی دنیا از دل . درجه ٔ دوم غیرت است .جوانمرد در این محل محب غیور گردد. و از غیرت نخواهد که کس نام محبوب او بر زبان آرد. و یا بدو نگرد. در این مقام عاقبت از خود نیز بر محبوب غیرت کند. خواجه شبلی رحمة اﷲ علیه فرماید: اللهم احشرنی اعمی . فانک اجل و اعظم من ان تراک عینی . درجه ٔ سوم اشتیاق است . در این مقام آتش شوق و آرزو زبانه زند و شعله ور گردد. درجه ٔ چهارم ذکر محبوبست که من احب شیئاً اکثر ذکره . درجه ٔ پنجم تحیر است . مصطفی صلی اﷲ علیه و سلم میفرماید: یا دلیل المتحیرین . این معنی در ابتداء بود، و در انتها میفرماید: رب زدنی تحیراً. هیچ میدانی از این تا آن مقام چه فرق است ؟ پس این مقام مقامیست رفیع که از این اخبار ممکن نیست . حضرت محبوب ، خویش بلند قدر بود، و وصول بدان جز حیرت و دهشت چه توان بود. کذا فی الصحائف . فی الصحیفة التاسعةعشر. || راستی . (منتهی الارب ). و رجوع به صداقة شود.


صداقت. [ ص َ / ص ِ ق َ ] ( ع اِمص ) دوستی. ( منتهی الارب ) ( ربنجنی ) ( مهذب الاسماء ). دوستی داشتن. ( مقدمه میرسید شریف ). و محبتی است صادق که باعث شود بر اهتمام جملگی اسباب فراغت صدیق و ایثار رسانیدن بهر چیز که ممکن باشد. ( نفایس الفنون ) : و قواعد صداقت میان ایشان مستحکمتر شد. ( کلیله و دمنه ). || نزد سالکان عبارت است ازاینکه دل را در اطوار مختلفه ای که بر او طاری شود پیوسته بر یک حال بازداشته ، وفا و جفا، و منع و عطا، و غم و شادی را برابر و یکسان پندارند. و بروز این صفت در آدمی بر اثر محبت و عشق باشد نسبت بمعشوق حقیقی. و صداقت را پنج درجه است. اول صفا و نشانه آن نفرت از نفس اماره و احتراز از هوی ، و مخالفت با شهوات ، و ترک مقصود و خواهش نفس آنهم با دیده رضا، و بکلی بیرون کردن دوستی دنیا از دل. درجه دوم غیرت است.جوانمرد در این محل محب غیور گردد. و از غیرت نخواهد که کس نام محبوب او بر زبان آرد. و یا بدو نگرد. در این مقام عاقبت از خود نیز بر محبوب غیرت کند. خواجه شبلی رحمة اﷲ علیه فرماید: اللهم احشرنی اعمی. فانک اجل و اعظم من ان تراک عینی. درجه سوم اشتیاق است. در این مقام آتش شوق و آرزو زبانه زند و شعله ور گردد. درجه چهارم ذکر محبوبست که من احب شیئاً اکثر ذکره. درجه پنجم تحیر است. مصطفی صلی اﷲ علیه و سلم میفرماید: یا دلیل المتحیرین. این معنی در ابتداء بود، و در انتها میفرماید: رب زدنی تحیراً. هیچ میدانی از این تا آن مقام چه فرق است ؟ پس این مقام مقامیست رفیع که از این اخبار ممکن نیست. حضرت محبوب ، خویش بلند قدر بود، و وصول بدان جز حیرت و دهشت چه توان بود. کذا فی الصحائف. فی الصحیفة التاسعةعشر. || راستی. ( منتهی الارب ). و رجوع به صداقة شود.

صداقة. [ ص ِ / ص َ ] ( ع اِمص ) رجوع به صداقت شود.

فرهنگ عمید

دوستی به ویژه دوستی از روی راستی و درستی.

دانشنامه عمومی

صداقت (آبدانان)
صداقت (ترانه بیلی جوئل)
صداقت (روزنامه)

فرهنگ فارسی ساره

رو راستی، راستگویی، راست


نقل قول ها

صداقت در زبان فارسی ممکن است به موارد زیر اشاره داشته باشد:

جدول کلمات

دوستی از روی راستی و درستی

پیشنهاد کاربران

یک مقاله راجع به صداقت

راستی

پسوند هایی که به صداقت میچسبد مانند صداقت زاده ، صداقت نیا. دیگر کدام اند

روراستی

روزی باری تعالی برای فرشتگان مقرب دور و برش حکایتی را در باب صداقت و درستی و راستی چنین نقل نموده بود و هاتف غیبی تصادفی و یا از سر و دست تقدیر آنرا به گوش دل این حقیر رساند. حکایت و داستان صداقت از لبان مبارک آن مبداء و منشاء و هدف و غایت کاینات آفریننده و خالق آسمانها و ارض ها و هرآنچه در زیر و بر آنها به نقل قول از هاتف صادق و راستگو و غیبی به اختصار به شرح زیر است :
فرموده بود که در روی ارض و زیر گنبد اول قوم یهود مرا یاهوه می نامیدند و در عبادات خود یاهو یاهو سر میداند. تا اینکه یک روز یکی از آنان که پس از یک ماجرای اندک اما خطرناک از دربار فرعون که خودرا خدای روی ارض می پنداشت به قصد حفظ جان پا به فرار گذاشت و پس از سرگردانی و تشنگی و گشنگی به عده ای از اقوام خویش پیوست و به چوپانی مشغول گشت. دایی او بابت شیر بها عقد دخترش با او از او هفت سال قبل از نکاح و هفت سال بعد از آن درخواست چوپانی کرده بود. یک روز در دامنه جبال سینا ( که به پارسی معنای شنیدن میدهد )
وجود و حضور مرا با گوش دل و خیال و چشم سر در آتش یک بته خشک دریافت و گیوه های چوپانی را از پا در آورد و در گوشه اندکی از پیشگاه مقدس ما، خم شد و سر را روی زمین گذاشت و به سجده افتاد و مارا ستایش نمود که مورد رضایت و خشنودی ما قرار گرفت. پس سجده و ستایش پرسید : تو کی هستی ؟ در جواب سوال معقول خود پاسخ شنید : من همان ام که هستم
بی نام و نشان اما همه نام ها و نشانه ها از آن من اند و جملگی آنان اسماء و صفات من. پس از برگزیدی اورا جهت رهبری و هدایت قوم خویش به دامنه کو فرستادیم. چون خواننده گرامی با بقیه داستان آشنائی دار داستان را کوتاه میکنم.
آن قوم پس از رهائی از اسارت فرعون و عزیمت به سوی سرزمین موعود چهل سال آزگار در صحرا دامنه سینا یاهو یاهو یاهو گویان از من نان و آب میخواستند. و شما فرشتگان خودتان شاهد بودید که برایشان نان مانا را از آسمان می فرستادم و آب از دل سنگ برایشان در میآوردم و آنهم با یکی دو ضربه ناقابل بر سینه سنگ.
زمان گذشت تا اینکه در عصری دیگر قومی بود عرب نام که مرا به لسان خویش الله می نامیدند. تا اینکه یک روز یکی از آنان که حکیم و عالِم و دانا و خرد مند بود و با وجود نداشتن خواندن و نوشت همه چیز را میدانست و دیگران آن چیز ها را ندانستند و استعداد خارالقعاده در گوش دادن و شنیدن داشت و همه قول های پیشینیان در پیشش نا خواسته حظور می یافت جهت عبادت به سایه بان غاری در سینه جبالاحرا مراجعه نمود و عبادت و نیایش و ستایش او مورد رضایت و خشنودی قرار گرفت و تصمیم گرفتیم اورا بر گزینیم و جهت هدایت و رهبری قوم خویش به دامنه حرا بفرستیم که قوم خود را و احیانا در آتیه های دور و نزدیک اقوام دیگر را از محتوای کلام بلیغ ما آشنا گرداند و برای ابلاغ کلام خود به او جبرائیل ( که خود شما خدمت او آشنائی دارید ) را که یکی از نمایندگان دور برم است ، فرستادیم که در درجه اول تکلیف یک مساله حل نشده را حل کند و به او بگوئید پس از رسیدن به دامنه کوه این پیام شاد را به قوم خودت و قوم یهود ( داستان قوم و اقوام مسیح دراز تر است از اینکه در مقال بگنجد ) برسان که هو و الله هردو یک معنی دارند. یکی از آنها مخفف شده یاهوه و یاهو ( که به معنای ای هو و یا ای خدا ) میباشد که قوم یهود برای صدا زدن من انتخاب کردند و دیگری نامی است که قوم عرب برایم به لسان خود دست و پا کردند. به آنه بگوید :
قل هو الله احد. که برای زیبائی و احیانا خاک پاشی به رد پای ما در تاریخ از حرف پیوندی ( و )
در آیه مبارکه صرف نظر کردیم. آن اندیشمند که به غریزه مهم نام آوری هم آشنا بود و امور سیاست مداری همچنین. خود او از سر تدبیر و دور اندیشی به این آیت ما چند عبارت اضافه نمود که اولین آنها عبارت " الله الصمد " می باشد. قافل از اینکه در این باب بعضی بد نیتان صداقت و درستی و راستگویی اورا با خطای اندک زیر سوال به برند. به قوم خود و قوم یهود گفت درست است که خداوند ام فرموده است که هو و الله یکی اند، اما الله ما الصمد هم هست و هوی شما این صفت الصمدی را ندارد. بجای اینکه بگوید : قل هو و الله هردو غیر از اینکه احد و واحدند با این وجود هم ارزش هم هستند و به این معنا که هردوی آنها الصمدند ونه فقط الله.
خداوند باریتعالی در اینجا داستان شیرین خودرا به پایان رساند و فرشته ها هر چه داد زدند و یک صدا آواز سر دادند : دوباره ، دوباره ، دوباره ، ادامه، ادامه، ادامه .
خیر داستان به پایان داده شد و دوباره نقل نگردید.
ابن سینا حکیم و دانشمند بزرگ ایرانی و پارسی زبان در برسی پدیده وحی و حقیقت آن فرموده است که ما از طریق منطق و عقل و علم تجربی نمیتوانیم حقیقت وحی را اثبات نمائیم، اما چون به صداقت و راستگویی و درستکاری پیامبر اسلام ایمان راسخ داریم لذا منطقی و معقول میباشد که به حقیقت وحی باور داشته باشیم و در خود شک راه ندهیم.
حال از خود می پرسم که آیا آن حکیم و دانشمند بزرگوار و موئمن و متدین به این آیه نظری عمیق افکنده است ؟ اگر خواننده گرمایی به من پاسخ دهد که مفهوم " هو " در زبان عربی معنای دیگری دارد، احترام خودرا پیش من دارد.
در مورد پدیده نام آوری از طریق دین آوری نظر این حقیر این است که دین و مذهب و تمامی اصول و فروع و مراسم و ترویج و تبلیغ آن ابزار و اسباب پیچیده ای است جهت حفظ و بقاء نام بنیانگذار آن دین و مذاهب مختلف آن. هدف اصلی بیان حقیقت و تشریح واقعیت نیست جزء نام آوری و رسیدن به شهرت جهانی.
البته پیامبران عظیم الشان و مبارک نام و صادق و راستگو و درستکار در این امر دلاوری دین و نام آوری از هرگونه گناه و خطا مبرا می باشند زیرا اگر زبانم لال و گوش شیطان کر در پهنه تاریخ تکامل انسان گناهی کرده باشند و خطائی از آنان سر زده باشد، آن گناه و خطا به خود خداوند بر میگردد.
طبق یکی از مستندات عهد قدیم خداوند روزی از روز ها به یکی از پیامبران قوم یهود که در خیال و اندیشه در مورد نام فرو رفته بود چنین فرموده است :
نام من در آسمان ها و بر روی زمین بر از همه نام هاست و هیچ نامی نمی تواند نام مرا به چالش بکشد. قضاوت در مورد این آیه را به خواننده گرامی موکول می نمایم و در پایان باور خود را در مورد نام به شرح زیر بیان میدارم و آنهم با رعایت تمامی شئون احترامات.
طبق باور من نام همه انسانها بدون استثنا مبارک بوده و در پیشگاه خداوند همه نام ها بسان نقاط ریاضی هندسی از برابری مطلق برخوردارند و هیچ نامی دارای ارزشی بیشتر و کمتر نخواهد بود. هیچ نامی به شفاعت ، میانجیگری و واسطه گری در پیشگاه خداوند نیازی نخواهد داشت.

Implicitness

خلوص، درستکاری، راستی، راستگویی، صدق، مصادقت، بی آلایشی، درستی، رو راستی


کلمات دیگر: