دامیار.( ص مرکب ) دامی. صیاد. صاید. شکارچی. شکارگر. حابل. آنکه دام برای گرفتن مرغ و ماهی گذارد. به معنی دامی است که صیاد باشد. ( از برهان ). صیدکار :
جهان دامیاری است نیرنگ ساز
هوای دلش چینه و دام آز.
اسدی.
این وطنگاه دامیارانست
جای صیاد و صیدکارانست.
نظامی.
|| ماهیگیر.