مترادف قمری : صلصل، طوقی، فاخته، کوکو
برابر پارسی : ماهی
lunar
turtledove, ringdove
dove
قمري , ماهي , وابسته بماه , ماهتابي , کمرنگ
صلصل، طوقی، فاخته، کوکو
(قُ) [ ع . ] (اِ.) فاخته .
(قَ مَ) [ ع . ] (ص نسب .) منسوب به قمر، ماهی . ؛ سال ~سالی که طبق دوازده ماه قمری (گردش انتقالی ماه ) حساب شود.
قمری . [ ] (اِخ ) حسن بن نوح مکنی به ابومنصور. از اطباء نامی بود. او راست : کتاب غنی و منی . (عیون الانباء ج 1 ص 327).
(مجمع الخواص ص 36).
قمری . [ ق َ ] (اِخ ) حجاج بن سلیمان بن افلج مکنی به ابوالازهر. از راویان است . وی از مالک بن افس و لیث بن سعد و دیگران روایت کند و از او محمدبن سلمه ٔ مرادی روایت دارد. در حدیث وی منکرها و خطاهاست . وی به سال 197 هَ . ق . در حالی که بر خر خود سوار بود به مرگ فجاة درگذشت . (از معجم البلدان ). و رجوع به اللباب فی تهذیب الانساب شود.
قمری . [ ق َ م َ ] (اِخ ) جعفربن عبداﷲبن اسماعیل مکنی به ابوعلی . از محدثان و از مردم مرو است . وی ازابومحمد کامکار ادیب بن عبدالرزاق محتاجی حدیث و ادب اخذ کرد و ابوسعد سمعانی از او حدیث شنید وی در پانصد و سی و اندی درگذشت . (اللباب فی تهذیب الانساب ).
قمری . [ ق َ م َ ] (ص نسبی ) نسبت است به قمر و آن لقب مسعودبن عمروبن عدی بن محارب ازدی است که چون زیبا بود او را قمر لقب دادند و فرزندان وی را قمری گویند. (اللباب فی تهذیب الانساب ).
- سال قمری ؛ سالی است که ماههای آن بر طبق حرکات قمر تنظیم شده و از محرم آغاز میشود بدین صورت : محرم ، صفر، ربیع الاول ، ربیعالاخر، جمادی الاولی ، جمادی الاَّخرة، رجب ، شعبان ، رمضان ، شوال ، ذی القعدة، ذی الحجة. ماههای قمری شرعی عبارت است از هنگام رؤیت تا رؤیت هلال ماه دیگر و آن هرگز از سی روز تجاوز نکند و از بیست و نه روز کمتر نباشد و سال قمری معمولاً یازده روز از سال شمسی کمتر است .
- حروف قمری ؛ حروفی هستند که هرگاه الف و لام تعریف بر سرآنها درآید لام آن در آن حروف ادغام نشود وخود بتلفظ آید. حروف قمری چهارده حرفند از این قرار: ء ب ج ح خ ع غ ف ق ک م هَ و ی .
قمری . [ ق ُ ] (ص نسبی ) نسبت است به قُمر شهری در مصر. (از معجم البلدان ). رجوع به قمر شود.
قمری . [ ق ُ ] (اِ) (پرده ٔ...) نام یکی از پرده های موسیقی است . (یادداشت مؤلف ). رجوع به قمر و آهنگ شود.
فردوسی .
منوچهری .
منوچهری .
زینتی .
مسعودسعد.
سوزنی .
نظامی .
نظامی .
حافظ.
قمری . [ ق ُ ] (اِخ ) محمدتقی دربندی شیروانی . از شاعران ترک و از مردم دربند شیروانات روسیه است . وی در آغاز شبیه گردان بود و غزلیات و قصاید نیکو میسرود و به قمری تخلص میکرد. اشعار نغزی در مصایب کربلا سروده و به نام کنزالمصایب بچاپ رسیده است . سال وفاتش معلوم نیست ، در اوایل قرن چهاردهم هجری زنده بوده است . (ریحانة الادب ج 3 ص 317).
محاسبهشده براساس گردش انتقالی ماه: سال قمری.
پرندهای خاکیرنگ و کوچکتر از کبوتر با سر کوچک، گردن کشیده، و نوک باریک؛ یاکریم؛ موسیکوتقی.
تکیه ای: qomri
طاری: qomri
طامه ای: qomri
طرقی: qomri
کشه ای: qomri
نطنزی: qomri